Перейти в канал

قســـــم به عشـــــق

96
.. نه... چهار دیوار خونه تا خود صبح منو خورده بود. دیگه نمی تونستم تاکسی رو هم تحمل کنم. سلانه سلانه راه افتادم و بدنمو بزور کشوندم. توی مغزم غوغایی به پا بود که تمومی نداشت. سوالات بی جواب ذهنم تمام نیرومو تحلیل می برد. فقط میخواستم داد بزنم چــــــــــرا؟ اگه مقتدر می گفت پسر داره مگه چه اتفاقی میفتاد!؟ ذهن و فکرهای جورواجورم به هیچی قد نمیداد هیچییییییی... وقتی جلوی خونه ی مقتدر رسیدم ساعت یک ربع به ۹ بود. دستم بطرف زنگ رفت اما عقب کشیدم. نباید می فهمید اینجام! عقب تر رفتم و یک خونه پایین تر کنار خونه ای ایستادم. نه... آروم روی پله ش نشستم. بزور خودمو تا اینجا رسونده بودم. فقط دعا میکردم مقتدر خونه باشه و من رو در رو باهاش حرف بزنم. ولی ... کاش اشکام اجازه میداد... در همین فکرای بی سروتهم بودم که در خونه ی مقتدر با صدا باز شد. مقتدرو نمی دیدم اما داشت درها رو باز میکرد ماشینش رو بیرون بیاره. دستمو روی پله گذاشتم و بدن خیس عرق از خشمم رو بزور از پله بلند کردم. جلوتر رفتم. نفسهام بحدی تند و صدادار بود که دلم بحال خودم سوخت. اما این ماجرا امروز باید برای همیشه تموم میشد. وسط در ایستادم و نگاهم به شاسی بلندش دوخته شد. هرچند واضح نمی دیدم ولی مقتدر پشت فرمان بود و ماشین استارت خورد. چراغهای دنده عقب روشن شد. اما اگه از روم هم میگذشت امکان نداشت عقب بکشم. ماشین حرکت کرد و نگاه مقتدر از آینه بصورتم افتاد که درجا ترمز کرد... ☹️☹️☹️ نه مقتدر میخوام نه فهام، همش برای خودتون😕😕😕🔪🔪 والا هر چه می کوشم که از عشقت بپرهیزد دلم باز تا غافل شوم  سوی تو  بگریزد   دلم بارها  دیدی  که از  چشم تو چون افتاد، باز  یک تبسم بود کافی تا  به پا  خیزد دلم  امر کردی  تا  فراموشت  کنم، گفتم به چشم لیک  با  یاد تو  نتواند  که بستیزد  دلم  گیرم اینکه می توان پوشید ازعشق تو چشم باز هم  با   یک نگه یکسر فرو ریزد دلم  آن شب از شوق وصالت تا سحر خوابم نبرد  چون دل گنجشک هر دم تندترمی زد دلم دوستان بیهوده مجنون را نصیحت می کنند  گوشوار پند  را  هرگز  نیاویزد  دلم  کی شود آرام  از عشق تو  این  دریای عشق وه که از دل خیزد این توفان؛ بنامیزد! دلم https://t.me/joinchat/AAAAAFKIdMqZtGCzD2CV4w 🔥🔥🔥☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄ هشدار و اخطار: نشر رمانهای کانال با نام نویسنده یا فایل کردن آنها به هیچ عنوان...... به هیچ عنوان جایز نیست وگرنه رسما و بدون استثنا پیگرد قانونی خواهد داشت. تمامی رمانها هم در وزارت ارشاد ثبت شده در انتظار گرفتن مجوز برای چاپ هستند.🔥🔥🔥