Перейти в канал

قســـــم به عشـــــق

86
د ولی بدجور روی دنده ی لج افتاده بودم. دو روز هم بی هیچ اتفاقی گذشت. بیرون از خونه هم زیاد نمیرفتم و خودمو توی خونه حبس میکردم چون میدونستم بالاخره فهام جایی منو گیر میندازه. اونروز تازه از چای عصرانه تموم شده بودیم که مهری با الم شنگه وارد شد. رو به مامانم گفت: خاله، انگار مامانم باهاتون کار داره. ازتون دعوت کرد یه سر به خونمون بزنید. نگاهم بصورت مهری بود و میدونستم پراز داد و قاله که منتظره خونه خلوت بشه کله مو کچل کنه. تا صدای در خونه شون بلند شد که مامان پشت سرش بست مهری با نگاهی خاص بمن گفت: حورا... یعنی تو رسما دیوونه شدی؟ این پسره فهام که اینجوری پنچرِ خودت و نگاهت و اخلاق رفتارت شده رو چرا داری از سرش بازش میکنی؟ خاککککککک بر سرت بکنند، اگه نمیتونستی نگهش داری که از همون اولش خود بدردنخورت رو می کشیدی کنار و ما صاحابش میشدیم! با نگاه باز شده م فقط چشمم به مهری بود که چی داشت میگفت. ادامه داد: ببین درک میکنم الان بیشتر جوانهامون قد بز حالیشون نیست ولی ریش گذاشتند به چه حد و اندازه عینهو داعش، ولی واقعا در حدی هستم بفهمم و طرفمو بشناسم که فهام زند جزو این پسرا نیست و آدم میتونه بهش اعتماد کنه. حالا چرا اینجوری پسش میزنی اون مهمه برام. زر بزن ببینم ماجرا چیه پسره ی تپلی مامانش الان شده عینهو نی قلیون! بازم مات بودم یعنی چی؟ ولی گفتم: نمیدونم تو چرا امروز گیر دادی به فهام و انتخاب من. اما یک کلمه میگم و تمام که من از پسرهای صادق خوشم میاد. حرفم همینه. مهری که چشماشو برام لوچ کرده بود گفت: آهان الان افتــــــــــاد. پس فهام پسر صادق نیست پسر باقره برای اون قبولش نداری! وای به حال باقر با این پسررررش! دیگه داشتیم غش غش می خندیدیم... باز هم شب و مهتاب ... آه ؛ خدایا ازین دل بیتاب! بیا اے جان و جانانم؛ مرا دمے تو دریاب ! منم نیلوفر تُرد،و نازڪ ڪه تنهاست به گوشه مرداب! اشڪی ڪه میچکدم زِ چشم و تو گمان برے ڪه هست،سراب ! من همه شب در خیال تو بیمارم و بیــتاب.. افسوس..اے عشق.. دل تو هست در خواب...!؟ فرهاد _سایه ❤️‎ ‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌ ‌‌ ‌https://t.me/joinchat/AAAAAFKIdMqZtGCzD2CV4w 🔥🔥🔥☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄ هشدار و اخطار: نشر رمانهای کانال با نام نویسنده یا فایل کردن آنها به هیچ عنوان...... به هیچ عنوان جایز نیست وگرنه رسما و بدون استثنا پیگرد قانونی خواهد داشت. تمامی رمانها هم در وزارت ارشاد ثبت شده در انتظار گرفتن مجوز برای چاپ هستند.🔥🔥🔥