Перейти в канал

قســـــم به عشـــــق

89
من چی داریم که بخاطر بدست آوردنمون خودشونو بکشند. باور کن کسی که مارو انتخاب میکنه فقط بخاطر عشقش و خودِ خودمونه، وگرنه شکرخدا ثروت پدری همکه نداریم براش نقشه کشیده باشند. حالا همیشه هم گفتم منگلتر و شل تر و بدریخت تر از ما خدا روی زمین نداره که بخوان برای خوشگلیمون خودکشی کنند. والا خداست دیگه عجله ای خط خطیمون کرده و راهمون انداخته! دیگه چیزی نمیگم فقط میتونم قسم بخورم شما دوتا کنار هم حال دلتون خوب میشه و من مهربونی فهام رو با یه بار از نزدیک دیدنش حس کردم. بقیه رو خودت تصمیم بگیر که من رفتم. جوابشو ندی و ادا دربیاری باور کن اون دمپایی پلاستیکمو چنان بطرفت پرتاب می کنم عین یه پشه له بشی روی دیوار اتاقت. بقیه رو خوددانی دختر لوسِ لجباز... از در اتاقم که خارج میشد ادامه داد: دختر دیوووووونه، بچه که نیستم دارم می بینم ﺟُﺰﺀ ﺟُﺰﺀ هَستی‌ ات بی‌تاﺏِ ﺍﻭست. کاش می تونستی فقط یکروز بدون اون باشی و زنده بمونی! درسته یه دُختر باید شبیه پروانه باشه دیدنش زیبا اما گرفتنش سخت، اما نه دیگه اونهمه سخت که کلا خسته بشن و خیالت رو به میخ دیوار خونه شون آویزون کنند و بزارن برند. فکراتو بکن تخسک لجباز خودم. دنیا جای ترسناکیه اگه یه صدای مردونه بهت نگه هواتو دارم! و در پشت سرش بسته شد. اشکام بدتر چکید. چقدر حرفهای دلمو زده بود و منِ لجباز... نه لجباز نــــــــــه، منِ رنجیده... منِ بنحوی زخم خورده... اونشب باز بشدت بهم ریخته بودم و مهری با حرفاش که حرف دلم بودند هواییم کرده بود. و وای به روزیکه بقول مهری فهام یاد و خاطراتمو به میخ دیوارشون آویزون میکرد و بیخیال من میشد.... باید کاری میکردم... فقط باید کاری میکردم... عاشقی دیدم که از معشوقه حسرت می خرید تکه تکه قلب را می داد و مهلت می خرید تا سحر بیدار بود و با زبانِ عاشقی جرعه جرعه شعر می نوشاند و لکنت می خرید لابلای دوزخِ شبهای حسرت زای خویش در خیالاتش، کنارِ یار، جنّت می خرید در کنارِ سفره ی خالی، برای عشقِ خود از خدای مهربانِ خویش برکت می خرید لحظه لحظه ساعتش را می شکست و بعد از آن لحظه ها را می شمرد و باز ساعت می خرید قسمتش چیزی به جز تنها شدن گویا نبود از قضا، در کوچه ی تقدیر، قسمت می خرید متهم می شد میانِ خلق، اما باز هم آبرو می داد و جایش، بارِ تهمت می خرید نامِ شاعر را نگویم تا نباشد غیبتش بینوا در شهر می گشت و محبت می خرید ‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌ ‌‌ ‌https://t.me/joinchat/AAAAAFKIdMqZtGCzD2CV4w 🔥🔥🔥☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄ هشدار و اخطار: نشر رمانهای کانال با نام نویسنده یا فایل کردن آنها به هیچ عنوان...... به هیچ عنوان جایز نیست وگرنه رسما و بدون استثنا پیگرد قانونی خواهد داشت. تمامی رمانها هم در وزارت ارشاد ثبت شده در انتظار گرفتن مجوز برای چاپ هستند.🔥🔥🔥