Перейти в канал

قســـــم به عشـــــق

82
اره که زیاد نیستید. ولی کار هر شبشونه و دیگه برام عادی شده. داداش لبخندی زده گفت: رضایت رو توی چهره ی مامان می بینی؟ هیچوقت خدا فرصت نکردم اونهمه بهش برسم و راضیش کنم. الانم حق ندارم به فهام حسادت کنم مگه نه؟ خندیدم و گفتم: جان من بیخیال شید داداش! من حسادت می کنم کافیه، دیگه شما خودتونو اذیت نکنید. اونشب کنار داداشم نشسته بودم و کاملا متوجه بودم تمام حواسش به محبتهای خالصانه ی فهام و مامانم هستش. برای من عادی بودند اما داداش... وقتی فهام خیاری رو آماده کرده مقابل مامان گذاشت و مامان نصف سیبش رو در پیشدستی به فهام داد داداشم بلند گفت: حورا بنظرت مامانِ واقعی مال منه یا فهامت؟ دیگه دارم از حسادت میترکم و باید چاره ای بکنم. همه نگاهشون به ما بود که با لبخندی خاص جواب دادم: والا راستشو بخوای مامان واقعی مثلا مال ماست. فقط چطور شده سهم محبت فهام بیشتر شده رو من هنوز سر در نیاوردم. فهام خان داداشم حق داره ها، مامان ماست شما اینجوری تحویلش گرفتید و دیگه اجازه نمیدید حتی دور بر مامان بچرخیم! که صدای خنده ی همه بلند شد. فهام که قشنگ می خندید جواب داد: واقعا ازتون معذرت میخوام که باعث شدم حسادتتون قل قل کنه و ناراحت بشید. ولی جان فهام بیخیال من باشید. شما بحمدالله سالهای ساله از وجود مادر مهربونتون بهره مند شدید و همیشه سایه شون بالای سرتون بوده. الانم برای همه ی افراد حاضر در این خونه فقط یه مامان داریم که من تا به امروز سهم کمتری ازشون رو داشتم. پس اجازه بدید کمی هم حسرتها و آرزوهای سالیان سال من برآورده بشه و وقتی از محبت مامان سیراب شدم باور کنید دو دستی تقدیم شما می کنم. داداشم جدی گفت: مامانمون حلالت باشه پسر. باور میکنی الان واقعا حس کردم برادر کوچیکتری هم دارم که میتونم براحتی روش حساب کنم و خیالم از مادرم راحت باشه!؟ حرفامونم به دلت نگیر و راحت و هرجوری دلت خواست به مادرت رسیدگی کن. هرزمان هم حورا حسود شد و اذیتت کرد فقط یه زنگ بخودم بزن تمام.... خندان فقط با چشم غره نگاهی به داداشم انداختم و چیزی نگفتم. خداروشکر همه در جبهه ی فهام بودند و تنها کسی که بی یار و یاور بود خود خودم بود.... ‌کاش در خلوتم امشب تو فقط بودی ومن آگه از این دل پر تب،تو فقط بودی و من کاش هنگام دعا لب زمیان بر می خواست بی میانجیگری لب، تو فقط بودی و من روزها کاش نبودند و همه دم شب بود شب بی اختر و کوکب، تو فقط بودی ومن فاش گویم غم دل کاش خدایا دائم من بدم از تو لبالب،تو فقط بودی ومن واژه در مطلب دل واسطه خوبی نیست کاش بی واژه و مطلب،تو فقط بودی ومن واژه نامحرم و دل هرزه و لب بیگانه است کاش بی واسطه هر شب،تو فقط بودی ومن کاش حتی دو ملک را، زبرم می بردی در حرمخانه ام امشب، تو فقط بودی ومن من هم از سینه، دل هرزه برون می کردم این دل صد دله یارب، تو فقط بودی ومن https://t.me/joinchat/AAAAAFKIdMqZtGCzD2CV4w 🔥🔥🔥☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄ هشدار و اخطار: نشر رمانهای کانال با نام نویسنده یا فایل کردن آنها به هیچ عنوان...... به هیچ عنوان جایز نیست وگرنه رسما و بدون استثنا پیگرد قانونی خواهد داشت. تمامی رمانها هم در وزارت ارشاد ثبت شده در انتظار گرفتن مجوز برای چاپ هستند.🔥🔥🔥