Перейти в канал

قســـــم به عشـــــق

94
امان رو نیار گفت: تا یکساعت دیگه خودمونو میرسونیم فعلا. بلند گفتم: داداشششش... مامان رو نیار... ولی جواب داد: اگه میتونی خودت جلوشو بگیر، چون من نمیتونم بهش دروغ بگم حال تو و فهام خوبه. تو شاید بلد بودی ولی درجا از صدای من می فهمه چیزی رو دارم پنهان میکنم. خودت که می شناسیش! و تلفن قطع شد. صدای ضعیف فهام از اتاق بلند شد که گفت: حورا چی شده؟ داداشت چی می گفت؟ بیحال کنار در ایستادم و گفتم: داداش داره میاد بهت سر بزنه و گفت مامان رو هم میاره. فقط موندم چی بگم بهش که حالش بد نشه. فهام با چشمان باز که نگاهش مبهوت روی صورتم بود در حال فکر کردن بود که بعد گفت: مامانت نباید گلوله خوردنم رو بفهمه وگرنه خدای نکرده.... حورا.... فقط بگو مسموم شدم... هراسان گفتم: از رنگ و روت خبر داری اصلا؟ مثل گچ سفیدی! هیشکی باور نمیکنه همه ی اینا فقط برای یه مسمومیت ساده باشه! فهام بازم فکری کرده گفت: مسمومیت با تن ماهی واقعا خطرناکه. میگیم تن ماهی خوردم و بخاطر مسمومیت شدید دو روزی بیمارستان هم بستری شدم که الان جلوی چشمشونم و حالم بهتره. فقط نباید زیاد از جام تکون بخورم که بخاطر اذیت شدن زخم شونه م یه آخ بگم همچی لو میره. نگاهم فقط بصورتش دوخته شده بود و فقط حیران این زندگی بودم که رفته رفته دروغهامون همه رقمه بیشتر میشد! و من روز به روز دروغگوی قهاری میشدم. در کنارش دلم برای خودم درحال سوختن بود که حتی کسی رو نداشتم حرف دلمو براش روی دایره بریزم بلکه دردی از دلم برداره... صورتمو برگردوندم. دوباره اشکم چکید دلم بشدت تمام هوای بابام رو کرده بود. بابام.... بابام... بابام.... و چقدر این روزها جاش کنار دختر بابایی خالی بود... #حتما_بخــــــــــونید👇👇👇 🌸🌸 عزیزان سودی رمانمون حدودا تا ۱۵ قسمت تموم میشه و از امروز رمان نیمه ی جانم فقط #روزهای_زوج براتون ارسال میشه. #روزهای_فرد رمان جذاب و دلنشین دیگری رو در کانال شروع می کنیم که #توصیه می کنم خوندنش رو اصلا از دست ندید که خود من عاشقشم. از شنبه تا پنجشنبه هم کانالمون رمان خواهد داشت. منم فرصتی پیدا میکنم رمان "یکی بود یکی نبود" رو نوشتنش رو براتون شروع میکنم که خودم واقعا ذوق نوشتنش رو دارم. یه رمان قدیمی و خونه به خونه با شخصیتهایی جذاب و ماجراهایی دلنشین و #واقعی که دوساله درحال جمع کردن ماجراهای این رمان هستم. راستش🙈🙈 خودم از الان عاشق مش نوروز رمان هستم😊😊💋 سودی رو دعا کنید. از الان میدونم نوشتن این رمان واقعا انرژی زیادی میخواد🙏🙏🙏🙏🙏🙏 https://t.me/joinchat/AAAAAFKIdMqZtGCzD2CV4w 🔥🔥🔥☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄ هشدار و اخطار: نشر رمانهای کانال با نام نویسنده یا فایل کردن آنها به هیچ عنوان...... به هیچ عنوان جایز نیست وگرنه رسما و بدون استثنا پیگرد قانونی خواهد داشت. تمامی رمانها هم در وزارت ارشاد ثبت شده در انتظار گرفتن مجوز برای چاپ هستند.🔥🔥🔥