114
سیزده بدر.
-----------------------------------------------
این سرخی صورت، همه از سیلی توست
این غمکده منزل، همه از دعوی توست
▪️- هر روز ملَک خلقت میگوید «دُعِیتُمْ اِلَی عَذَابِ اللهِ».
این جسم پُر از زخم که بینی
ارسالی الطاف تو باشد که خدایی
➖➖➖➖➖
این گریهٔ ما اشک ز اقیانوس است
▪️- اگر گریهٔ اهل زمین را در طول عمرشان جمع کنی میشود اقیانوس.
این ناله ز حلقوم اسیر سوء است
این ضجّه که میبینی هر لحظه ز ما نشر است؛
آوای فقیران و ضعیفان زمان است
▪️- فلسفه سرودههای ما در این خط است برای همین با شعر فرق میکند، شعر اسلوبی دارد که این ندارد.
➖➖➖➖➖
عمر من شد فنا
وعدهگاهت بلا
آن همه رحمتت
له شده بر نقمتت
چوبهٔ نیزارم و سینه شده مُنجلی
▪️- در نیزار میروی پوشیده از نِی است، یک متری خودت را نمیتوانی تشخیص بدهی. این میدانی یعنی چه؟ هر یک از این نیها آرم یکی از افراد اهل زمین است.
چوبه نیزارم و سینه شده مُنجلی
دفعههایم شده، شِکوه ز آن داوری
▪️- تو قاضیالحوائج هستی؟ یادت هست در یکی از درسها داشتیم که میگفتند برای داوری پیش قاضی نروید؟ خب پیش چه کسی برویم؟ میگوید پیش خودم بیا! قاضیالقضات خودش است، دادخواهی داری؟ بده!
مکر تو آمده به جای این مکرمت
▪️- مرحمت، تحت فشار مکر!
مکر تو آمده به جای این مکرمت
سوز قلبم شده، پرچم این آفتت
▪️- میگوید که آفت به مزارع آمده و همه چیز را نابود کرده، حالا آفت آمده در زندگی اهل زمین همه را نابود کرده، در آن همه چیز هست؛ بیماری هست، نداری، بیچارگی، نابودی، ورشکستگی و زمین خوردگی هست، هزار ماشاءالله از خدا خیلی چیز میبارد.
خشم آن والیم گرفته جانم بسی
نور چشمم کجا رفته به این منحنی
▪️- چرا نور چشم رفته؟ چون قد منحنی شده، کج شده.
➖➖➖➖➖
زیر بار حرَج نمیکنم زندگی
میدهم جان فدا در ره جانانهای
خسته گشتم خدا ز این قضای بدی
میکُنم درد خود درین قفس چون جلی
میروم خانهام، منزل ما را زدی
▪️- بمباران کردی، در یک آن یکدفعه آدمی که دارد راحت زندگی میکند را چپه میکند.
سفرهام را نگر، پُر شده از بد دلی
➖➖➖➖➖
روح مرا رنده نمودی زُمخت
▪️- ها، دیدی پیاز را رنده میکنی، خیار را رنده میکنی، سیبزمینی را رنده میکنی! چطور یک جسم سالم بزرگ گرد یا دراز را شما تبدیل میکنی به خُرد، روح هم همین طور است، روح همه شما رنده شده.
▪️- به شدّت! بیرحمانه!
روح مرا رنده نمودی زُمخت
شانس شده، عرصهٔ آشی که پُخت
جسم تکید از همه اقوال تو
▪️- هم قول خوب تو پدر ما را درآورده و هم قول بدت! هم اسماءالحسنی جگر ما را خون کرد و هم اسماءایذایی. چون خوبها را ندادی گذاشتی در آسمان؛ «وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» میگوید آن بالاست خوشبختی آن بالاست، بال بزن برو بیاور! در هزار کیلومتری بالای زمین، برو، میگوید من دادم ولی آن بالاست.
جسم تکید از همه اقوال تو
عضو و جراحت همه در حکم تو
گوش مرا فاجعهات کر نمود
▪️- یک مصداق معروفی است «میگوید که نالهٔ من گوش فلک را کر کرده» حالا اینجا برعکس است؛
گوش مرا فاجعهات کر نمود
چشم به راهت شدهام بسته بود
▪️- دیگر چشم باز نمیشود، دیگر رمق ندارد، دیگر سو ندارد، به ظاهر هم همین طور است ها! عکس بچههای چند ماهه را برای من میفرستند عریضهاش را میفرستند عینکی شدند! میبینی چه عذابی است؟
دست به آن اَیْدِ بلندت زدم
▪️- میگوید «یَدُالله فَوْقَ اَیْدِیهِم»، این فوق کجاست؟ دست ما به او میرسد؟ میخواهیم دستمان را به دستش بگیریم نجاتمان بده. «یَدُالله فَوْقَ اَیْدِیهِم» یعنی دستتان به او نمیرسد. بعضی چیزها را قرآن در پوشش گفته است.
دست به آن اَیْدِ بلندت زدم
عزم مرا خرد نمودی شبم
➖➖➖➖➖
سواره از پیاده خبر نداره
رها شده ز هر غم
ز غصهها خبر نداره
که شنگول خیابون
ز این مصیبت من، خبر نداره
▪️- این عریضهٔ همهٔ شماست آخر توسل بعد نامههایتان را به سمت او پست کنید؛ «وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ». این آرم ظهور است، این پرچم خداپرستی واقعی است: «وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ» معنایش این است که من مافوق خلق هستم و با قهر من، قهر کوچک در بین مردم شکل میگیرد! آن درس را یادت هست که گفت وقتی خداوند به یکی میخواهد رحمت کند، از آن بالا فرمان میدهد ملَک میآورد برای زمین، زمین به در و دیوار، بالا و پایین، روح و جسم، احساس و اعصاب این محبت را تزریق میکند بعد همه چیز برایش خوش میشود و برعکسش هم هست.
شاد ز احوال من خبر نداره
سالم و سرحال او، ز این قضاءِ بدم
خبر نداره
رئیس و صاحب ردا ز این همه رعیّت خبر نداره