Перейти в чат

آوای عاشقی

3100
#کنارم باش ! این پاییز ، #کنارم باش ! می ترسم ... خزان را #دوست دارم من ، ولی بی تو ... خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ... تو را بدجور #کم دارد ! بدونِ تو ، گلوی آسمان ها ، درد می بارد ! صدای خش خشِ این برگ ها بی تو ، صدای نابه هنجاری ست ، باور کن ! به بانگِ مرگ می مانَد ! #اگر باشی ، #اگر همراهِ من باشی ...! خزان زیباترین فصل است ، می دانم ... کنارت ، چای می چسبد ... به وقتِ شامگاهان ... در هوای سرد و بارانی ... کنارت کوچه ها زیبا ! درختان ، آسمان ، گنجشک ها ، زیبا ... کنارت بازهم دیوانه ی باران و پاییزم ... #کنارم باش ماهِ من ! که با تو چای می چسبد ... که با تو عاشقی کردن ، دویدن ، شهر در پاییز را دیدن ... که با تو کافه گردی ، شعر خواندن ، مبتلا بودن ... در این پاییز ، می چسبد ! عجب پاییز ، می چسبد ! کنارِ #تــــــــو ، خزان زیباترین فصل است ! می دانی ؟!