284
آرتور شوپنهاور،در رستوران وقتی پشت میز می نشست ،همیشه یک سکه ی طلا روی آن می گذاشت و چون نهارش تمام می شد،دوباره آن سکه را در جیب می نهاد.
یکبار پیشخدمتی از او پرسید:
"آقای شوپنهاور،ممکن است بفرمایید چرا چنین می کنید؟"
شوپنهاور جواب داد:
"با خودم شرط بسته ام ،اولین روزی که در این رستوران ،مشتری ها در باب مطلبی غیر از اسب و سگ و مسائل جنسی ،صحبت کنند ،آن سکه را به صندوق اعانه ی فقرا بیندازم!"
ماجراهای جاودان در فلسفه
هنری توماس ، دانالی توماس
📚
__________________
#گنجینه_ی_کتاب
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 @My_eBooks 📕
__________________