349
🎼با من خیال کن
🎙#امید_نعمتی #پالت
🗣#فارسی
با من خیال کن
که نشستی کنار من
تو قصه گفتی
من قصه خواندم
با من خیال کن
شب از سر گذشت و رفت
بیدار ماندهیی
بیدار ماندهام
در انزوای کوچه
یکی ساز میزند
با من خیال کن
که به آواز رفتهایم
با من خیال کن
که بهپُلهای اصفهان
با من خیال کن
که به شیراز رفتهایم
با من خیال کن
که به گیلانِ خانهات
سبز و کبود و سرخ
جنگل دمیده است
در کوچههای سرد و پریشان این دیار
دستی به دستِ یار رسیده است
با من خیال کن
که همهی عاشقان شهر
دستی به جام باده
و
دستی به زلف یار
تا صبح سر خوش از آواز کولیان
با من خیال کن
که به کام است این دیار
با من خیال کن
که به اعجاز شاعران
شبها به سر رسید
طوفان نشست و رفت
در کوچههای شهر
صدای نازلیست در بهار
با من خیال کن
زمستان شکست و رفت
🙂