489
آخرین سال تحصیلیام است. تهِ صف ناهار میایستم، سینی غذا را محکم نگه میدارم و به دریایی از میزهای کافهتریا خیره میشوم. چطور میتوانم از روی این کف لغزنده بگذرم، در حالی که این کفشهای پاشنهدار را پوشیدهام؟ چطور میتوانم مانع بالا رفتنِ لباس تنگم شوم، در حالی که این سینی را در دست دارم؟ چطور میتوانم آکنههای صورتم را توی این نور فلورسنت بپوشانم؟ چطور میتوانم خونسرد به نظر برسم، در حالی که به شدت عرق کردهام؟
این لحظهی غیرممکنیست که من هر روز به آن میرسم. صدها نفر از ما با دو وظیفهی متناقض به این کافه تریا فرستاده شدهایم؛ رویینتن باشیم، در حالیکه آسیبزنندهترین کارها را ممکن است انجام دهیم، و اینکه هیکلمان روی فرم باشد، در حالیکه خیلی زیاد میخوریم. تنها راه زنده ماندن فقط یک چیز است: مخفی نگه داشتنِ ضعفها. نقاط ضعف من، نیازهای مناند: پذیرش و غذا.
این که منِ واقعی، گرسنه، عرقکرده و نیازمند، بیش از حد به سطح آب و دایرهی کوسهها نزدیک شدهاست.
#جنگجوی_عشق
#گلنن_دویل_ملتن
#سمانه_پرهیزکاری
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------