Перейти в чат

گنجینه‌ی کتاب

292
چی بگم عاشق و دیوانه ، ! ، ، ، منم ،تب داری . . . پیش خود در ذهنم حس کردم ، ! ، ، ، تو خودت داغ ترین حسرتمی . . . و در آغوش کشیدم بدنت ، ! ، ، ، تا بدانی که تاریک نیستم . . . و چه خواهی در این ، ! ، ، ، لحظه صبح ، نظرم پس نفسی . . . سلام ، ! ، ، ، صبح آخرین یک شنبه در تابسنان در اولین سال قرن و رسیدن پاییز بخیر ،! "علیرضا سیستانی"