Перейти в чат

گنجینه‌ی کتاب

183
حکایت ۳۹ باب اول در سیرت پادشاهان هارون و الرّشید را چون مُلکِ دیارِ مصر مسلّم شد ،گفت: به خلاف آن طاغی که به غرور مُلک مصر، دَعوی خدایی کرد ،نبخشم این مملکت را مگر به خسیس ترین بندگان. سیاهی داشت نام او خَصِیب،در غایت جهل. مُلک مصر به وی ارزانی داشت ؛و گویند عقل و درایت او تا جایی بود که طایفه ای حُرّاثِ مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم ،باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت :پشم بایستی کاشتن. اگر دانش به روزی در فُزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی به نادانان چنان روزی رسانَد کا دانا اندر آن عاجز بِمانَد بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تایید آسمانی نیست اوفتاده است در جهان بسیار بی تمیز ارجمندو عاقل خوار کیمیاگر به غصّه مرده و رنج ابله اندر خراب یافته گنج کلیات سعدی ص۷۳ به کوشش سید حسین ابو ترابی نشر الهام ۱۳۸۸ پاورقی کتاب طاغی=نافرمان ، سرکش حُرّاث=جمع حارث ، کشاورز روزی=رزق، قوتی که خداوند برای هر کس معیّن میکند. 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------