65
مثلاً یک دینار را حساب کنیم الان صد هزار تومان میشود و نیم دینار پنجاه هزار تومان میشود.
پیغمبر گفت پنجاه تومان از آنها بگیریم خوب است؟
من گفتم که بابا بدبختها ندارند.
🔷یا رسولالله مگر از کرهٔ ماه آمدی؟ حالا درست است که معراج کردی ولی آن بالا که گیر نکردی، آمدی به اینجا! دوروبریهای تو اکثراً فقیر هستند، آن کسی که دارد اصلاً نمیخواهد تو را ببیند! چون تو او را ببینی زود میگویی که صدقه بده، زکات بده، کفاره بده، رد مظالم بده، میخواهی از او یک چیزی بکنی! آن کسی که به تو نیاز دارد میخواهد با تو درد دل کند، از تو مشورت و حکم بگیرد...
🔷علی گفت پاسخ دادم باز هم طاقت ندارند!
بعد پیغمبر فرمود که پس چه مقدار میتوانند بپردازند؟ خیلی بامزه است، از جبرائیل باید بپرسد، از علی میپرسد! فکر کنم جبرائیل یادش میرود آیهای که میفرستد را تکمیل کند. بعد چگونه این آیه میتواند «فیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَىْءٍ» باشد؟ اگر «فیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَىْءٍ» هست باید برای خود آورنده (پیغمبر) باشد بعد برای مردم عادی باشد! جواب بده ای متدیّن!
🔷وقتی که برای پیغمبر آیه مبهم است از علی مشورت میگیرد، حالا علی خیلی مقامش بالاست در این حرفی نیست، بالاخره پیغمبر دارد از زیردستش کسب احکام میکند. علی پایین دست است دیگر، پایین دست پیغمبر است. این نشان میدهد که پیغمبر علم نداشت! «فَاسْأَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» یعنی علی علم داشت پیغمبر نداشت، آیا این نمیشود؟ چون پیغمبر دارد از علی میپرسد؛ «فَاسْأَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ» از صاحبان خرد بپرسید «اِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»، پیغمبر گفت نمیدانم، میگوید که یک دینار؟
علی میگوید نه ندارند.
نیم دینار؟ میگوید ندارند.
پیغمبر میگوید پس چقدر؟
بعد پیغمبر گفت که مثل اینکه تهیدستی از حدّ گذشته است!
🔷بعد اول کسی که این را اجرا کرد علی بود، بنده خدا علی هم که پول نداشت، ولی علی برای اینکه این ایستگاه عوارضی را که جبرائیل برای ورود خودرو به تعمیرگاه باب کرده را افتتاح کار کند گفت من از خودم شروع میکنم! علی فتح باب کرد و این آیه را برای مردم جا انداخت.
🔷حالا البته بعضی از مفسرین میگویند که اعراب چون بدوی و جاهل بودند، علیالدوام حوصله پیغمبر را سر میبردند و مدام میگفتند «قِصّ یا محمد! برای ما قصه بگو». آخر نصف قرآن قصه است دیگر، داستان اقوام گذشته است، اصلاً آسایش و آرامش و فراغت را از پیغمبر گرفته بودند و مدام دم به ساعت درِ خانهاش بودند، بعضیها میگویند علت این بود. اگر این باشد که خوب است ولی این که پیغمبر از علی سؤال میکند این خیلی بد است! خب پس پیغمبر گفت هر مقدار که دارند بدهند.
🔷کتاب اَسبابُ النُّزول صفحه ۳۰۸ از امیر آورده که اول کسی که صدقه داد برای صحبت با پیغمبر، علی بود.
تمام منابع معتبر اهل سنّت از علی صحبت کردند.
-------------------------------------------------
درس سوم:
🟡دنیای ایذائی کسالت آور است و هنگامی که آدمی پشت درهای مسدودِ حیرت میماند ناخواسته کِسل میشود.
- «اِنِّي لَاُبْغِضُ الرَّجُلَ اَوْ اُبْغِضُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَكُونَ كَسْلاَناً عَنْ اَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ آخِرَتِهِ اَكْسَلُ».
📕کتاب وسائل الشیعه جلد ۱۲ صفحه ۳۷، از امام باقر است.
💮«اِنِّي لَاُبْغِضُ الرَّجُلَ اَوْ اُبْغِضُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَكُونَ كَسْلاَناً عَنْ اَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ آخِرَتِهِ اَكْسَلُ»، امام باقر یک بحث اجتماعی را باز میکند و میگوید «من دشمن میدانم»، نه اینکه بدم میآید، نه که از من نیست، بلکه «دشمن میدانم»! یعنی «لَاُبْغِضُ الرَّجُلَ» و یا در کلامی دیگر «اُبْغِضُ لِلرَّجُلِ» است. «اُبْغِضُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَكُونَ كَسْلاَناً» کسل باشد، من از آدم کسل بدم میآید.
💮از این بزرگوار میپرسیم که «کسالت» در عرف جامعه ما یعنی بیماری؛ آقا شما کسالت دارید؟ بله! دکتر من کسل هستم نبضم را بگیر. خب برای چه از این آدم بدت میآید؟ آیا دروغگو، زناکار، لواطکار و آدمکش است که بدت میآید؟ «كَسْلاَناً» کسل است! بعد اینکه «کسالت» معلول است، علت چیست؟ علت کسالت، درهای بسته است!
💮از بچه نگاه کن، وقتی که چیزی میخواهد و جوابش را نمیدهی بر سرش میزنی، یک گوشهای مینشیند گردنش را کج میکند تا مردم، آنها هم در قبال خدا همین طوری هستند! حالا زدی بر سرش، اسماء ایذائی را بر کلهاش ریختی و با مسلسل، رگبار به او گرفتی هیچ چیزی از او باقی نمانده، میخواهی کسل هم نباشد؟ بلند بشود برقصد بشکن بزند؟ ها؟ آن موقع میگویند دیوانه است! چون درباره عاقل چقدر در روایت داشتیم که «عاقل