Перейти в канал

متن فرمایشات

65
این ژنِ ما دمیده در بلایا مقدِّرم، فلک نموده ما را ▪️- آقای مدیر اجازه؛ این معلم خیلی ما را می‌زند، تو هم که حق را به ناظم می‌دهی و می‌گویی حقّت است! در خانهٔ چه کسی بروم؟ شکایت آقا خدا را به چه کسی بکنم؟ امشب شب جمعه، شب این ناله است. «هر چه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندد نمک»! مقدَّرم، فلک نمونده ما را ▪️- هر دو جور خوانده می‌شود؛ مقدِّر تقدیر کرده، مقدَّر تقدیر شده، اسم فاعل اسم مفعول است. فکر بِکر آمد به مغزم تا که من گردم به اصلم ▪️- شب جمعه شب بازگشت همه به اصل خویش است، شب تجلی «اِنَّا لِله وَ اِنَّا اِلَيْهِ رَاجِعُونَ» است. جمله افکار من و این خلق تفتیده ببین ▪️- می‌بینی؟ ای بی‌خیال! بی‌احساس! خدای زمین را می‌گویم، یک ماشین در خیابان در جاده به یک نفر می‌زند همه ماشین‌ها می‌ایستند بغلش می‌کنند نوازشش می‌کنند، برای اینکه ماشین آتش نگیرد آب می‌پاشند. تو چطوری خالق هستی؟ پدر مردم در آمده فقط نگاه می‌کنی؟ یعنی تو به اندازهٔ این عابر پیاده، آن ماشین‌های متهاجم، آن امدادگران، رحم نداری. جمله افکار من و این خلق تفتیده ببین ناشده این جمع را، رفع الغمین ▪️- چقدر در نادعلی صغیره «كُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي» را می‌خواندند! این «سَيَنْجَلِي» یعنی به زودی، این «به زودی» هنوز نیامده؟ ها؟ یعنی از زمان پیغمبر تا الان این «سَيَنْجَلِي» هنوز نشده؟ تجسم پیدا نکرده؟ ببین سرمان را با چه چیزی گرم کردیم! تمام پدران و اجداد من همین ذکر دهانشان بود که «كُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي»! آقا سید طاهر با یک خط خوشگل و قشنگ نوشته بود و تابلویش کرده بود در خانه‌اش بالای سرش در کتابخانه‌اش زده بود. چه «سَيَنْجَلِي»! چه شد؟ غم و غصه ماند آنها رفتند. ▪️- تو با این اخلاصت داری توسل را پیش می‌بری وگرنه این حنجرهٔ نابود شدهٔ من کمکی به تو نمی‌کند، این تو هستی که با اشک و آهت با ناله‌ات داری راه را باز می‌کنی، زنده باد به تو، تو بال و پر من هستی! همهٔ شما حنجرهٔ من هستید! من به آن وعدهٔ نابت، چو گرفتار شدم سیر از همهٔ عمرم شده و پیر شدم ▪️- چهل سال برایت داد زدم تبلیغ کردم به جای اینکه ثابت کنی رحمان و رحیم هستی، من را خفه می‌کنی؟ حنجره‌ام را می‌بندی؟ تاریخ را که نمی‌شود عوض کرد! شکل من بین که همه، قیر شدم ▪️- ما را در بشکهٔ جوشان قیر انداختی، زبان حال تک تک مستضعفین و محرومین این است. آخر برای چه آوردی ها؟ برای چه آوردی که نتوانی ساپورت کنی و در بشکه قیر بیندازی؟ ها؟ وفق مرادم شده ای نام تو سفرهٔ نعمت به کجا ذات من ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ هر که را چشم انتظاری داده‌اند عاقبت لحن گدایی داده‌اند هر مریدی یک مرادی طالب است ما مریدان فرج از طارق است ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ نوشتم خاطرات افشُرم را ▪️- شما الان دارید خاطره می‌نویسید؛ مُرکب، اشکتان است. استخوان‌های خوب کوبیده شدهٔ شما، قلمتان است. آه دلتان، کاتبتان است. نوشتم خاطرات افشُرم را بدیدم عکس این نی خانه‌ای را سلامم از عمیق آمد به نزدت «علیکت والسّلام» نیزار جودت ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ من ز این دارالبلا اندیشه دارم پس یه دنیا گر که بینی حالت افسرده دارم ▪️- آن کسی‌ که می‌فهمد چه بلایی سرش آمده مبتلا به افسردگی شده، نشسته به یک گوشه زل می‌زند تو همان اندیشه‌ای مابقی را توشه دارم گر که بینی یک سبد رنج و عذابم ▪️- نالهٔ تو نالهٔ پدر و مادرت است، نالهٔ آنها نالهٔ صد سال قبل است، همین طور از سینه به سینه آه و ناله منتقل شده - آخی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ رُفِعَ الْقَلمْ بده ای صنم نزن ای بَرم، بده یک کَرَم ▪️- یک بار هم شده ناز کنی؟ در قرآن «اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» چیست؟ بابت هر یک شلاق یک ناز! ولی تو انگار یادت رفته داری می‌زنی، فقط می‌زنی! رفعت بده ای صاحب قدرت ▪️- آن بالا نشستی، هنر داری که رعیت را می‌زنی؟ بعد می‌گویی من رحمان و رحیم هستم! رفعت بده ای صاحب قدرت جنّت بده ای مالک فطرت پلکان آمد برایم از فرج تا توانم رخ نمایم بر ظَهر ▪️- برای آنهایی که قسمتشان است بروند، پلکان هواپیما آمد پایین. رفتی؟ ما را یادت نرود ها! ما اسراء جنگ تحمیلی تقدیر هستیم! ما روزی چند بار کشته می‌شویم و زنده می‌شویم ها! ما محکوم به اعدام‌های لحظه به لحظه‌ای هستیم؛ «اَلْاِنتِظَار اَشَدُّ مِنَ المُوت»! میدونی که این بشر مال توئه؟ ▪️- ما مال چه کسی هستیم؟ آی اهل کجایی؟ بچه چه کسی هستی؟ خدا چه گفت؟ گفت «اَلنَّاس عِيَالُ اَلله، شما زن و بچه من هستید، شما ناموس من هستید، شما مال من هستید». عجب بابا! ما را انداختی در بیابان؟ می‌دونی که این، بشر، مال توئه چرا پس میزنیَش، قدّ توئه؟ ▪️- زورت را به بشر می‌رسانی؟