81
اینقدر هول است، میگوید «از هول حلیم افتاد در دیگ» که انشاءالله نگفت، «فَلَمْ تَحْمِلْ مِنْهُنَّ اِلَّا اِمْرَاَةٌ وَاحِدَةٌ جَاءَتْ بِشِقِّ رَجُلٍ» میگوید از همه این نود و نهتا زن که جناب پیغمبر پادشاه سلیمان نبی با آنها درآمیخت فقط یک دانه خنثی به دنیا آمد یعنی نه پسر بود نه دختر.
بخش دوم:
- «قَرَصَتْ نَمْلَةٌ نَبِيَّاً مِنَ الْاَنْبِيَاءِ فَأَمَرَ بِقَرْيَةِ النَّمْلِ فَأُحْرِقَتْ فَاَوْحَى اللهُ اِلَيْهِ اَنْ قَرَصَتْكَ نَمْلَةٌ أَحْرَقْتَ أُمَّةً مِنَ الأُمَمِ تُسَبِّحُ الله».
💢بخش دیگرِ این درس در زمینهٔ موسی ابن عمران و آتش زدن لانهٔ مورچهها است.
💢ببینید چیزهایی که هر کس مطالعه میکند وقتی که عملکرد پیغمبر را میبیند، دیگر وحی برایش وهن میشود! دقت کن؛ «وحی، وهن میشود!» یعنی از درجه اعتبار ساقط میشود و میگوید این آقایی که پیغمبر است و این کارها را میکند پس حرفهایش هم «صد من یه غازه!»
💢اینجا باز ابوهریره نقل میکند.
اینجا موسی چه کار کرد؟ «قَرَصَتْ نَمْلَةٌ نَبِيَّاً مِنَ الْاَنْبِيَاءِ فَأَمَرَ بِقَرْيَةِ النَّمْلِ فَاُحْرِقَتْ فَاَوْحَى اللهُ اِلَيْهِ اَنْ قَرَصَتْكَ نَمْلَةٌ اَحْرَقْتَ اُمَّةً مِنَ الاُمَمِ تُسَبِّحُ الله» میگوید که یک دانه مورچه موسی را گزید دستور داد که لانه مورچهها را به آتش بکشند، یعنی تصفیه حساب!
💢آن وقت اینجا آن مسئله قانون دیانت چه میشود که میگوید «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» و «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»، «هر کسی در قبال کارش مسئول است و به دیگران ربطی ندارد».
💢بعد خدا به او گفت که یک مورچه تو را اذیت کرده الباقی مورچهها چه گناهی کردند؟ اینها امتی تسبیحگو بودند.
💢حالا اینجا در بحث ما یک بُعد دیگری هم هست؛ به مورچهها میگوید «امت»، یحتمل که چندتا حیوان هست که در روایات به اینها امت گفتند، احتمالاً اینها همانهایی هستند که بقول دین مسخ شدند، یعنی قبلاً انسان بودند بعد مسخ شدند و یک حیوان دیگری شدند، حالا اینجا شاید مثلاً مورچه شدند چون نمونهاش را هم داریم که میگوید در قیامت وقتی که خدا میخواهد کسی را شکنجه بدهد قد و قوارهاش را مورچه میکند و بعد زیر پای مردم قرار میدهد و اهل محشر کرور کرور، هزار هزار، میلیون میلیون، میلیارد میلیارد از رویَش رد میشوند.
بخش سوم:
«عَنْ اَبِي هُرَيْرَة قَالَ زَارَ النَّبِيُّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَكَى وَ اَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ فَقَالَ اِسْتَاْذَنْتُ رَبِّي فِي اَنْ اَسْتَغْفِرَ لَهَا».
📚صحیح مسلم جلد ٣ کتاب الجنائز، ایضاً کتاب نهجالبلاغه شرح ابن ابیالحدید جلد ١ صفحه ١٢٠ است.
☣باز ابوهریره نقل میکند.
اصلاً شما ببینید اکثریت قاطع احادیث ابوهریره از این قبیل است، آن وقت چطوری میشود که برادران اهل سنّت و جماعت یکی از موثقینشان ابوهریره باشد؟ این را باید جواب بدهند، البته آنها نباید جواب بدهند ها! دیندار باید از اعتقادات دینیاش جواب بدهد، آنها گناهی ندارند، دین است که ما نداریم؛ «مستضعف نه دین دارد نه بیدین است».
☣این یکی درس چه میگوید؟
میگوید «عَنْ اَبِي هُرَيْرَة قَالَ زَارَ النَّبِيُّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَكَى وَ اَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ» پیغمبر سر قبر مادرش رفت «فَبَكَى وَ اَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ» گریه کرد و حالت تضرع پیدا کرد. «فَقَالَ اِسْتَاْذَنْتُ رَبِّي فِي اَنْ اَسْتَغْفِرَ لَهَا» گفت آیا خدا اجازه میدهد که من برای اینها طلب مغفرت کنم؟
☣بگذار کاملش را برایت بخوانم؛
پیغمبر میگوید به زیارت اهل قبور رفتم، بعد دلم به حال آنها سوخت و برایشان گریه کردم بعد پرسیدم که نمیدانم خدا اجازه میدهد من برای اینها استغفار کنم و فاتحه بخوانم یا نه! بعد خودش دفاع میکند، پاسخ سؤالش در بطن و متنش است، میگوید که اینها هرگز در زمان جاهلیت بتپرست نبودند چون به علی هم زیاد بستند که پدرش ابوطالب بتپرست بود و تا لحظه آخر هم پیغمبر آمد به او گفت: بگو «لَا اِلَه اِلَّا الله»، ابوطالب میگفت که من دین جدّم ابراهیم را میپرستم و نگفت «لَا اِلَه اِلَّا الله»! ولی همین ابوطالب مثل عباس و حمزه از پیغمبر دفاع جانانهای کردند.
بخش چهارم:
«اَللَّهُمَّ اِنَّمَا مُحَمَّدٌ بَشَرٌ يَغْضِبُ كَمَا يَغْضِبُ الْبَشَرُ وَ اِنِّي قَدِ اتَّخَذْتُ عِنْدَكَ عَهْداً لَمْ تُخْلفنیه فَاَیُّمَا عَبْد آذَيْتُهُ اَوْ سَبَبْتُهُ اَوْ لَعَنْتُهُ اَوْ جَلَدْتُهُ فَاجْعَلْهَا كَفَّارَةً وَ قُرْبَةً تَقَرّبِهَا اِلَيْكَ».
📚در کتاب صحیح بخاری جلد ۴، کتاب الدعوات، باب قول النبی حدیث ۶۰۰۰ و کتاب صحیح مسلم جلد ۸، کتاب اَلبِر و الصِّله.
🔷باز هم ابوهریره ناقل است.