79
✏متن فرمایشات:
5938 99-11-22
🔴 ۱- چگونه اعترافات شعاری و ظاهری به عدم اجرا تبدیل میشود؟
۲- یکی از معانی غیبت، «عصرلَابِشَیْء» است.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵چگونه اعترافات شعاری و ظاهری به عدم اجرا تبدیل میشود؟
- «باَبی اَنتُم وَ اُمِّی وَ بِکُم اَخرَجَنَا الله مِن الظُلُماتِ».
📕کتاب مناقب خوارزمی اواخر فصل هفتم صفحه ۵٢ است.
◀️احتمالا این هم بازخوان باشد.
خلیفه دوم به امیر خانهنشین گفته است «باَبی اَنتُم وَ اُمِّی» و بعد میگوید که «وَ بِکُم اَخرَجَنَا الله مِن الظُلُماتِ» خروج از تاریکیها بوسیلهٔ غدیر بوده که غدیر هم ضایع شد و از حیّز انتفاع افتاد.
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟡یکی از معانی غیبت عصر لَا بِشَیء است.
🔘شاید این هم بازخوان باشد؛
یکی از معانی غیبت این است، جزء اسامی که برای غیبت داریم یکی هم «لَا بِشَیء» است یعنی هیچ چیزی نیست همان معنای «ای هیچ ز بهر هیچ در هیچ مپیچ» است.
🔘این یک قصهای دارد که میگویند پادشاه و امپراتور روم از معاویه سؤال کرده بود که «لَا شَیء» چیست؟ شما میگویید که «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» در قرآن همه چیز هست حالا بگو لا شیء یعنی چه؟ یعنی بیچیز!
🔘بعد معاویه با عمربن العاص که مغز متفکر جبههاش بود مشورت کرد و گفت یک اسبی را ببرید در جبهه علی و در معرض معامله قرار بدهید، همان موقعی که جنگ صفّین بود. اسب را آوردند و گفتند که چند میارزد؟
گفت لا شیء!
قضیه را به علی گفتند، علی گفت که اسب را بگیرید و اگر گفت پولش را بدهید، او را به بیرون شهر ببرید و سراب را نشانش بدهید.
🔘لَا بِشَیْءٍ سراب یعنی لَا بِشَیْءٍ، لا شیء یعنی از دور نگاه میکنی آب است ولی هرچه جلوتر میروی میبینی هیچ چیزی نیست.
🔘بعد امیر تفسیر این آیه ۳۹ سوره نور را کرده است، میگوید «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ اِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً» این تفسیر همین زندگی بیربط بشر در غیبت است.
🔘سراب را معنا میکند، «سراب» یکی از موارد غیبت است. غیبت چه بود؟ دارالغرور! سراب هم یکی از تجسمهای غرور است یعنی آدم تشنه از راه دور که نگاه میکند میبیند آها یک جایی سفید هست که برق میزند و تکان هم میخورد موج دارد، نمیدانم تا حالا در کویر دیدهای یا نه، از دور که نگاه میکنی حالت آب است حتی موج دارد، میگوید آنجا آب است، دریا، دریاچه و رودخانه است، بروم! یکی از عناوین غیبت «سراب» است.
آنهاییکه اسامی را جمع میکنند یادتان باشد که یکیش «لا شی» بود و یکی «سراب» است؛ «عصرُ السَّراب»، «زمنُ السَّراب».
💢بعد معنا میکند و میگوید که سراب چیست؟ «بِقِيعَةٍ» یک مکانی است، «يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً» آدم از راه دور که نگاه میکند خیال میکند آب است، تشنه است بسمت آب میدود.
💢نمیدانم تا به حال در کویر گرفتار شدهای یا نه، بیآب که باشی هوا هم داغ است و به هر طرف هم که میروی میبینی خاک است، «حَتَّىٰ اِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً»، در صیغهٔ استغفار چه میخوانی؟ «اَستَغفِرُاللهَ وَ اَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ، تَوْبَةَ عَبْدٍ ضَعیفٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ خَاشِعٍ مِسْکِینٍ [مُسْتَکِینٍ]»، آخرش میگوید که «مُسْتَکِینٍ»، فقیری درِ خانهات آمده که تو را از هر جهت میخواند که آنجا هم اشاره به همین «لَا بِشَیْءٍ» میکند.
💢حالا در زمان غیبت یعنی عصری که الان داریم تماشا میکنیم، این مباحث هم خواندنی نیست، یعنی تئوری نیست فرضیه نیست بلکه عملی است و عملش را هم داریم میبینیم نه اینکه به یک آزمایشگاه احتیاج دارد که به آنجا برویم، نه، آزمایش پزشکی نیست که بگوییم «حالا آزمایش خون را بگیر ببینیم جوابش چه میآید»، نه این آزمایش عینی روزانه است.
💢الآن شما ببینید در برابر بیماری، خودِ پیشگیری آن چه مصائبی دارد بعد میگویند که دوباره یکی دیگر وارد شده است، بعد تنها بیماری نیست بلکه کل کسبه در همه جا بخاطر همین نگرانیها دست از کار کشیدهاند و آمد و رفت ندارند.
💢کلِ غیبت سراب است یعنی همان دارالغرور! یعنی از راه دور ما را گول میزند خیال میکند چیزی داریم.
دقیقاً همان شعر به آن میخورد؛
«ای هیچ ز بهر هیچ در هیچ مپیچ».
«هیچِ» اولی را به ما میگوید چونکه عدم هستیم؛ دیروز عدم، امروز عدم، فردا اگر ظهوری باشیم حیات است و اگر نباشیم باز هم عدم است، یعنی همان سیر دوَرانی خلقت که خاک میکند، دوباره گِل میکند انسان میکند و دوباره خاک میکند، همینطوری!
💢حالا یا قانون تناسخ درست است یا اینکه طور دیگری هست؛ قانون خلقت است، چرخهٔ خلقت است.