Перейти в канал

متن فرمایشات

80
✏متن فرمایشات: 5936 99-11-19 🔴خطیرترین موضوع در عالم غیبت «خیر شناسی» است زیرا که در مسئله‌ای مفقود، اظهارِ نظرِ موجود خلاف عقلانیّت می‌باشد. - «سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ اَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ اَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ اَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ». - «وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا اِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ اَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ». - «لا یقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی وَ کَیفَ یقِلُّ ما یتَقَبَّلُ». - «عَنِ اَلْاَصْبَغِ قَالَ قَامَ اِبْنُ اَلْكَوَّاءِ اِلَى عَلِيٍّ وَ هُوَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ فَقَالَ يَا اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اَخْبِرْنِي عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ أَ نَبِيّاً كَانَ اَمْ مَلَكاً وَ اَخْبِرْنِي عَنْ قَرْنَيْهِ أَ مِنْ ذَهَبٍ كَانَ اَمْ مِنْ فِضَّةٍ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ نَبِيّاً وَ لَا مَلَكاً وَ لَمْ يَكُنْ قَرْنَاهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا مِنْ فِضَّةٍ وَ لَكِنَّهُ كَانَ عَبْداً اَحَبَّ اللهَ فَاَحَبَّهُ وَ نَصَحَ للهِ فَنَصَحَ الله لَهُ وَ اِنَّمَا سُمِّيَ ذُو الْقَرْنَيْنِ لِاَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ اِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِيناً ثُمَّ عَادَ اِلَيْهِمْ». 📚کتاب نهج‌البلاغه جزء ششم صفحه ١١١٨ حکمت ٩١ و ایضاً شرح ابن ابی‌الحدید جزء ۱۸ صفحه ٢۵٠ اصلِ ٩١ است. 💠«سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ» از امیرمان سؤال کردند که خیر چیست؟ «مَا هُوَ» یعنی ماهیّتش چیست، «مَا هُوَ» یعنی چیست او. «فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ اَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ اَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ اَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ». 💠معادلات زمینیِ خیر در مال و فرزند است! اگر بچه نداشته باشی می‌گوید اجاق کور است، آخی! اگر مال نداشته باشی کلاهت پس معرکه است. برای اهالی غیبت این دوتا یعنی مال و ولَد مهم است. 💠این ولد هم خب باز زیرمجموعه زندگی و ازدواج است، یعنی اینکه آدم خوشبخت در معادله غیبت، کسی است که این دوتا یعنی خانواده خوب و اموال زیادی داشته باشد. منظور از خانواده یعنی اعصاب راحت که برای صرف آن پول جنگ اعصاب نداشته باشد. 💠امیر می‌گوید نه این نیست «لَيْسَ الْخَيْرُ»، «وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ اَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ» زیاد باشد علمت «وَ اَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ» حلمت زیاد باشد. می‌گوید برای خیر این دوتا معیار است اولی علم است که «وَ مَا اُوتِيتُم مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِيلاً»، قرآن می‌گوید که خدا به مردم خیلی کم علم داده «وَ مَا اُوتِيتُم مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِيلاً»، یک ذرّه! یعنی اگر تمام معالم موجود در عالم بشریّت در همه رشته‌ها و صنوف را جمع کنید یک ذرّه است. اگر یک ذرّه نبود بشر خوشبخت بود! الآن اگر علمیّت در عالم حرفی برای گفتن ندارد بخاطر همین است «وَ مَا اُوتِيتُم مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِيلاً». 💠یکی هم حلم است. حلم یعنی اعصاب درست، یعنی بیخیال! آزار و اذیّت روزگار مساوی است با تخریب اعصاب. وقتی که حلم باشد برای آدم اهمیّتی ندارد که دنیا به او بخندد یا به او فحش بدهد، وقتی که اهمیّت نداشته باشد دیگر محتاج به قرص اعصاب، قرص خواب، روان‌پزشک، روانکاو و مشاور ندارد. ♦️این بحث باز هم یک شاخه دیگر دارد: از امیر است؛ «وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا اِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ اَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ» اینجا در این بخش «خیر» را اینطوری معنا می‌کند، ➖می‌گوید «خیر در آن است که انسان وقتی گناه می‌کند در تدارک توبه باشد»، یعنی همین الان در حین گناه! تدارک توبه یعنی توجه به خدا. شکستن تعهد بندگی که البته اینها در معیارهای پایین است در بالا که انسان عددی نیست. ➖یکی هم کسی که سرعت در خیر دارد. سرعت در خیر یعنی اول باید خیر باشد تا سبقت و سرعت در آن معنا بدهد، وقتی که وجود خارجی ندارد؛ «خشک ابری که بود ز آب تهی ناید از وی صفت آب دهی». ♦️در جایی دیگری هم باز می‌گوید: «لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ» تقواست که اعمال را سوهان می‌زند و صیقل می‌کند. تقوا هم یعنی همان شناخت اسماءایذائی است و اگر کم هم باشد برای خدا اهمیتی ندارد. 🔶باز یک بُعد دیگرش هم از اَصبَغ ابن نُباته است: