Перейти в канал

متن فرمایشات

77
♻️اینکه هرج و مرج است سر همین است، اینکه اصلاً اعتقاد دینی وجود ندارد و اینکه می‌گوید مستضعف دین ندارد و دین دارد همین است، یعنی آن چیزی که از آبا و اجدادی رسیده دین که نیست بیا، بیا نگاه کن! اگر هم بگویی «من شیعه هستم به عمَر چکار دارم!»، بارها این را گفته‌ام و دیگر تکرار مکررات است که اولاً اکثریت قاطع مسلمین مقلّد و طرفدار و پیرو عمر هستند و شیعه در اقلیّت کامل است، بعد هم اینکه اصل موضوع قرآن است همین که در خانه و کتابخانه داری، آقای متشرع می‌بوسی و روی سر و چشمت می‌گذاری، این از خانه حضرت آقای عمَر در آمده است. «فَرَّجَ اللهُ عَنْكَ» اینجا به او دعا کرده؛ خدا فرجت را بدهد. 💠بخش نوزدهم: - «كَادَ يهْلِكُ ابْنُ الْخَطَّابِ لَوْ لَا عَلِىُّ ابْنُ ابِيطَالِبٍ» کتاب کِفایَةُ الطّالب گنجی، اولِ باب ۵۷ است. 💠می‌گوید «كَادَ يهْلِكُ ابْنُ الْخَطَّابِ لَوْ لَا عَلِىُّ» اگر علی نباشد بپایید که پسر خطاب از بین می‌رود. 💠بخش بیستم: - «کَانَ عُمَرٌ یَتَعَوَّذُ مِنْ مُعْضِلَةٍ لَیْسَ لَهَا اَبُوْحَسَن». تاریخ دمشق از ابن عساکر جلد ٣ صفحه ۵١، تاريخ الخلفاء السيوطي جلد ۶۶ صفحه ١٧١، تاریخ الاسلام ذهبی. 💠باز هم ادامه دارد؛ این درس یک مجموعه خوبی است و در بایگانی دایرةالمعارف لازم بود. اینها هر کدام خیلی سند دارد، من یک ذرّه از آنها را می‌خوانم، یک سندی که تکراری نیست آن را می‌خوانم مثلاً تاریخ دمشق از ابن عساکر، تاريخ الخلفاء السيوطي و تاریخ الاسلام ذهبی که همه اینها از مصادر اهل سنت است. یعنی این کتبی که من می‌گویم مثل اصول کافی و الغدیر و بحارالانوار است، برای آنها اینطوری است. البته برای آنها اینطوری باشد یعنی برای قاطبهٔ مسلمین است. 💠خب چه گفت؟ گفت «کَانَ عُمَرٌ یَتَعَوَّذُ مِنْ مُعْضِلَةٍ لَیْسَ لَهَا اَبُوْحَسَن» تکرار همان‌هاست که همیشه عمَر به خدا پناه می‌برد از چیزی که واقع بشود؛ سؤالی، مشکلی، بلاخره حکومت مشکل دارد دیگر، اینطوری نیست که یک صندلی گذاشته‌اند آقا برو حکومت کن! هزارتا گرفتاری دارد، رعیّت، مسلمین، احکام، جنگ، جبهه، جهاد، کشورگشایی، همه اینها هست، آن وقت می‌گوید همیشه تکیه من به ابوالحسن است. 💠بخش بیست و یکم: - «لَا اَبْقَانِيَّ الله اِلَی اَنْ اَدْركَ قَوماً لَیْسَ فِیهِم اَبُوالْحَسَن». این هم سندش کتاب حاشیه حنفی بر شرح جامعهٔ صغیر از عزیزی جلد ۲ صفحه ۴۱۷ است. 💠«لَا اَبْقَانِيَّ الله» عمَر گفته خداوند مرا زنده نگذارد، «اِلَی اَنْ اَدْركَ قَوماً» که ببینم مردم باشند علی نباشد «لَیْسَ فِیهِم اَبُوالْحَسَن». 💠بخش بیست و دوم: باز هم داریم که تکرار است؛ - «لَا اَبْقَانِيَّ الله بِاَرضٍ لَيس فِيهَا اَبُو الْحَسَن» کتاب ارشاد ساری جلد ۳ صفحه ۱۹۵ است. 💠بخش بیست و سوم: باز هم تکرار است؛ - «لَا اَبْقَانِيَّ الله بَعْدَ ابْنِ اَبي طَالِب». اینجا طریق الحکمیّه از ابن قیّم صفحه ٣۶، کتاب مناقب خوارزمی صفحه ۶۰. البته که خیلی سند هست، حالا من بعضی از آنها را می‌خوانم. «لَا اَبْقَانِيَّ الله بَعْدَ ابْنِ اَبي طَالِب» اگر علی مُرد من زودتر بمیرم. 🔺بیست و چهارم: باز هم داریم، تکرار است؛ - «لَا اَبْقَانِيَّ الله بَعْدَكَ يَا عَلِيّ». کتاب ذَخائرُ العُقْبی از محب طبری صفحه ۸۲ با چندتا سند دیگر. «لَا اَبْقَانِيَّ الله بَعْدَكَ يَا عَلِيّ» نمانم بعد از تو را ببینم. 🔺بخش بیست و پنجم - «لَا اَبْقَانِيَّ الله بَعْدَكَ يَا عَلِيّ». باز سند انساب الاشراف بلاذری جلد ٢ صفحه ٩٩ است. 🔺باز همین را اشاره کرده است «لَا اَبْقَانِيَّ الله» نمانم بعد از تو را ببینم. 🔺بخش بیست و ششم: باز هم داریم و تکرار آنهاست؛ «لَا اَحْيَانِىَ اللهُ لِمُعْضِلَةٍ لَا يَكُونُ فِیهَا» خدا مرا زنده نگذارد، من نمی‌دانم عمَر این همه تعریف کرده چطور آن وقت...! 🔺اصلاً حکومت نه، برای حکومت گفتند سن علی کم بوده خیلی خب، هیچی! یا گفتند خیلی از مردم را کشته است که من بارها عرض کردم بنده خدا علی آدم‌کش که نبوده، به امر پیغمبر و به دستور جبرائیل بوده! 🔺چطور «سفره» را برای اینها انداخت خوب است آن وقت «علی دشمن دارد و نباید حکومت کند، مردم از اسلام برمی‌گردند»! یکی از دلائلش این بود. 🔺حالا اصلاً حکومت هیچی، پس این مسئلهٔ فدک چه؟ خیلی ذلّت‌بار است که علی آمده شهادت بدهد و عمَر رد کرد، چون عمر به فاطمه گفت که می‌گویی فدک مال توست و بابایت هدیه کرده پس شاهد بیاور! 🔺خب، اولاً می‌گویند که از فاطمه نباید شهادت بخواهند چون آیهٔ عصمت برایش آمده، این هیچ! بعد علی و حسن و حسین آمدند و عمَر رد کرد گفت حسن و حسین که بچه هستند و علی هم که خب شوهرت است و حافظ منافعت هست. پس چطور آن وقت این همه تعریف کردند؟