70
✏متن فرمایشات:
5937 99-11-21
🔴این اعتراف نشانگر بیهدف بودن حرکت دینی میباشد.
◾️بخش اول:
- «وَ اللهِ لَوْ لَا سَيْفُ عَلِيٍّ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْاِسْلَامِ».
کتاب شرح نهجالبلاغه جلد ۱۲ صفحه ۸۲، از عمر ابن الخطاب خلیفه دوم مسلمین جهان است.
◾️«وَ اللهِ لَوْ لَا سَيْفُ عَلِيٍّ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْاِسْلَامِ» مشابه این بحث را هم داشتیم که خود پیغمبر این را گفت، منتهای مراتب پیغمبر میگوید یک جایگاه دارد و رقیب علی میگوید یک جایگاه دارد.
عمر ابن الخطاب میگوید «اگر شمشیر علی نبود پرچم اسلام برافراشته نمیشد!»، یعنی همهٔ بار روی دوش علی بود.
◾️خب، حالا این چه معادلهای است؟ بهترین و بزرگترین تعریف را کرده، یعنی تعریف از این بهتر، بالاتر، جامعتر و کاملتر نمیشود که کسی بکند که علی را از قرار گرفتن در مسند غدیر منع کند، به خانهاش حمله کند و در قضیهٔ احقاق حقّ فدک شهادتش را نپذیرد به عنوان اینکه تو شوهر فاطمه هستی و از حقوق خودت داری دفاع میکنی.
◾️حالا ماحصل چیست؟
اصلاً ما کاری به عمر و علی نداریم، علی برای یک طیفی از مسلمین محترم است و عمر هم برای یک گروه بسیاری محترم است. ما به آراء احترام میگذاریم و فقط نتیجهگیری این است که ببینید «دخالت دیانت در سیاست» این نتیجهاش بوده، یعنی با وجودی که اعتقادات عمَر نسبت به علی این است باز هم صلاح دید که علی خانهنشین باشد.
◾️از ایشان یک چندتا از همین تعاریف هم در زمینهٔ علی داریم، باز هم من اصلاً کاری به علی ندارم و نمیخواهم بگویم «علی خوب است»، علی خوب است برای آنهایی که او را قبول دارند، عمر خوب است برای آنهایی که او را قبول دارند، فقط نتیجهگیری مهم است!
◾️تعاریفی که کرده با آن انتخابی که در
روز اول و دوم کرد؛
- اول در انتخاب ابوبکر؛ «ترجیح دادن او به علی» با اینکه این همه تعریف کرده که الآن میخواهم برایت بخوانم.
- در مرحلهٔ دوم هم وقتی که خودش به وسیلهٔ یک ایرانی ترور شد، در هنگام مرگ باز علی را منصوب نکرد.
◾️تمام اینها نشان میدهد که «نان را به نرخ روز خوردن و عضو حزب باد شدن»، وقتی که با دین قاطی میشود یک حرکت هشتالهفتی میشود و محصولش هم این است که امروز مردم به کلّ دین بدبین میشوند.
◾️بخش دوم:
- «يَا اَبَا حَسَنْ لَا اَبْقانِيَّ اللهُ لِشِدَّةٍ لَسْتَ لَهَا وَ لَا فِي بَلَدِ لَسْتَ فِيه».
کتاب کنزالعمال جلد ۵ صفحه ۸۳۲ و کتاب مصباح الظلام جردانی جلد ۲ صفحه ۵۶، الغدیر هم از اینها آورده مال علامه امینی مال شیعه است جلد ۶ صفحه ۱۷۳ است.
◾️«يَا اَبَا حَسَنْ لَا اَبْقانِيَّ اللهُ لِشِدَّةٍ لَسْتَ لَهَا وَ لَا فِي بَلَدِ لَسْتَ فِيه»، عمَر گفت خدا من را باقی نگذارد در شهری که تو نباشی، در گرفتاریهایی که تو نباشی.
خب آن وقت گرفتاریها منهای علی چطوری حل میشود؟
◾️بخش سوم:
- «اَعُوذُ بِالله اَنْ اَعِيشَ فِي قَوْمٍ لَسْتَ فِيهِمْ یا اَبَا الْحَسَنِ».
مستدرک حاکم جلد ۱ صفحه ۴۵۷ است.
◾️همه اینها از گفتههای خلیفه دوم است میگوید: «اَعُوذُ بِالله اَنْ اَعِيشَ فِي قَوْمٍ لَسْتَ فِيهِمْ یا اَبَا الْحَسَنِ» گفت پناه میبرم به خدا از اینکه زندگی کنم در جایی که تو نباشی. یعنی علی اگر کارآیی دارد و مغز متفکّر است پس چرا به درد حکومت نمیخورد؟
این لحاف ملانصرالدین آمده در دین!
◾️بخش چهارم:
- «فَقَالَ عُمَر: اَعُوذُ بِالله اَنْ اَعِيشَ فِي قَوْمٍ لَيْسَ فیهِمْ اَبوالْحَسَن»
شرح جامع صغیر جلد ۴ صفحه ۳۵۷ است.
◾️باز دوباره میگوید: «اَعُوذُ بِالله اَنْ اَعِيشَ فِي قَوْمٍ لَيْسَ» تکرار همان است؛ استعاذههای زیادی کرده، جالب است.
◾️بخش پنجم:
مناقب خوارزمی فصل ۷ صفحه ۵۱ آورده است.
باز گفته «اَعُوذُ بِالله مِنْ مُعْضِلَةٍ لَا عَلیٌّ لَهَا» پناه میبرم به خدا از پیچیدگی که علی در آن نباشد.
◾️بخش ششم:
باز در حدیثِ گفتار بعد تکرارش شده است که «اَعُوذُ بِالله مِنْ مُعْضِلَةٍ»!
◾️هر کدام از اینها در یک کتابی از اهل سنّت آمده، خوبی آن هم این است که از اهل سنّت است، اگر از شیعه بود میگفتند به خلیفه دوم بستند!
◾️بخش هفتم:
باز هم تکرار است؛
بعد آمده میگوید «اللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» خدا بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار بدهد. این را برای علی گفته است.
◾️بخش هشتم:
- «اللَهُمَّ لاَ تُبْقِنِی لِمُعْضَلَةٍ لَیْسَ لَهَا ابْنُ اَبیطالبٍ حَیًّا».
کتاب الطرق الحکمیه از ابن قیم صفحه ۴۶ است.
◾️باز در جای دیگری گفته «اللَهُمَّ لاَ تُبْقِنِی لِمُعْضَلَةٍ لَیْسَ لَهَا ابْنُ اَبیطالبٍ حَیًّا» خدایا مرا در پیچ و خم علمی، اعتقادی قرار نده که پسر ابوطالب زنده نباشد.
◾️بخش نهم: