Перейти в канал

متن فرمایشات

66
🌀پس اینجا یکی از اسناد است، یادداشت کنید که این هفت کاتب به خطا رفتند. عبدالله ابن مسعود شهادت می‌دهد، گواهی می‌دهد، خودش قرآن‌نویس است و پیش اهل سنت و جماعت معتبر است می‌گوید: «اِنَّ عَلِيَّ اِبنَ اَبي طالِبٍ عِندَهُ عِلمُ الظّاهِرِ والباطِنِ». -------------------------------------------------- درس پنجم: 🟤اختلافات توحیدی در عدمِ تمرکز امّت در مسیر حق می‌باشد. - «عَن الحَسن عَن اَنس ابن مالک اَن النّبی قَالَ لِعَلیٍّ اَنْتَ تُبَیِّنُ لِاُمَّتِی مَا اختَلَفوا فیهِ بَعدِی». 📚کتاب المُسْتَدرَک علی الصَحیحَین اثر حاکم نیشابوری از مآخذ بزرگ اهل سنت جلد ۳ صفحه ۱۲۲، کتاب کنوز الحقایق اثر مناوی صفحه ۱۸۸، کتاب کنزالعمال اثر متقی هندی جلد ۶ صفحه ۱۵۶ است. ⏺حسن بصری از انس ابن مالک و او هم از پیغمبر نقل می‌کند. دقت کنید همانطوری که مستحضر هستید انس ابن مالک بعد از ابوهریره و عایشه بیشترین روایات را به اهل سنت منتقل کرده یعنی اینقدر مهم است و حسن بصری را هم طیف خاصی از اهل سنت قبولش دارند، اینها گزارش دادند؛ «قَالَ لِعَلیٍّ» پیغمبر به علی گفت: «اَنْتَ تُبَیِّنُ لِاُمَّتِی مَا اختَلَفوا فیهِ بَعدِی» تو بیان خواهی کرد اختلافاتی را که بعد از من دامنگیر مردم می‌شود. ⏺خب برای رفع اختلاف چه چیزی لازم است؟ حَکَم! همان چیزی که در صفین روی نیزه بردند. علی چکار کرد؟ همان روز اول بعد از شهادت پیامبر، همین حَکم را، کتاب را برداشت و به مسجد برد و گفت «اگر به این عمل کنید تا ابد از حق جدا نشوید»، او را بیرون انداختند، هُو و تهدیدش کردند، اسناد و مدارک که یادت هست! حضرات خلفاء به همدیگر گفتند که اگر مجال بدهید این علی با این کتابش با این سابقه‌اش کار دست ما می‌دهد. ⏺داستان خالد ابن ولید را که یادت هست، دیدند در نماز جماعت بغل علی نشسته بود به او گفتند: در نماز، علی را بزن بکش، حالا یا بعداً خالد ابن ولید را قصاص می‌کنند که مهم نیست یا اینکه می‌گویند یک دعوای اعتقادی و اعتباری بوده که قبل از اتمام نماز حضرت آقای ابوبکر ترسید و گفت چه می‌شود آخر علی که بچه نیست، آدم مهمی است، چون قرار بود که تا سلام را می‌دهد گردن علی را بزند، قبل از اینکه سلام نماز را بدهد ابوبکر گفت «يَا خَالِدُ! لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ» آنچه را که به تو گفتم نکن! «اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ». نماز تمام شد، علی بلند شد و یقه خالد را گرفت گفت جریان چیست؟ گفت این است. ⏺حالا علی یعنی غدیر، یعنی رجال ظهوری، یعنی آنچه را که می‌خواستند مردم را به حق یعنی به ذات برسانند و نشد. چرا نشد؟ خودتان می‌دانید؛ تقیه باعث شد! چرا تقیه شد؟ چون قدرت دست دشمن بود. ⏺ببین از آن بالا وقتی که می‌گیری پیغمبر در اقلیّت بود با وجود اینکه رهبر جامعه اسلامی بود، زورش نرسید خوارج و منافقین را نابود کند و در درس‌ها داشتیم که به علی گفت «من از دم همه را وارد کردم تو تصفیه کن»! بیچاره علی، هم دیروز باید هزینه می‌داد، هم برای خودش، هم برای بچه‌اش و هم برای خانمش دشمن درست می‌کرد و هم اینکه باید بعداً دوباره سه‌تا جنگ می‌کرد تا اسلام را تصفیه کند، تازه بعد هم این همه به او انگ زدند ننگ زدند. ⏺خب، گفت که تو برای امّت من بیان می‌کنی، دقت کنید «اَنْتَ تُبَیِّنُ». تبیّن یعنی سر ممیّز، «لِاُمَّتِی» نه فقط برای شیعیانت بلکه برای پیروان من، «مَا اختَلَفوا فیهِ بَعدِی». ⏺مردم سر چه چیزی اختلاف کردند؟ سر لحاف ملا نصرالدین! اختلاف سر این بود که گفتند این پیغمبر زیادی عمر کرده باید سر و ته او را هم بیاوریم، شصت و سه سال برای او بس است، بعد هم که هر چه پیغمبر تک می‌زد آنها پاتک می‌زدند. بیچاره پیغمبر زحمتش را می‌کشید ها، سیاستش را هم داشت ولی این یکی بالادست بود، او خنثی می‌کرد! اینها سم دادند، پیغمبر گفت همه از شهر بیرون بروید و به در لشکر عازم به اروپا بپیوندید، اینها نرفتند و ایستادند بعد مقاومت کردند. ⏺خودشان گفتند که پیغمبر لعنت کرد «لَعَنَ الله مَنْ تَخَلَّف عَنْ جَيْشَ اُسُامة»، بعد هم تخلف کردند، بعد پیغمبر دید کار از کار گذشته است گفت بگذار یک وصیت کنیم. گفتند «اِنَّ المَرْءَ لَیَهْجُر» این آقا دیوانه شده حرفش را گوش ندهید. سر سفره‌اش نشسته‌اند ها، نانش را می‌خورند و می‌گویند «دیوانه شده»! جالب است ها! دقت کنید یعنی اینها به اعتراف خودشان میراث‌بر یک دیوانه بودند! ⏺یادت هست که بعدش یک درس داشتیم (چقدر خوب است ما اینها را شکار کردیم و در دایرةالمعارف نگه داشتیم)، آن طبیب از اروپا، از یونان بلند شد آمد و گفت دارو آورده‌ام، شنیده‌ام که پیغمبرتان دیوانه است. علی گفت پیغمبر مُرده و خلیفه جای اوست.