Перейти в канал

متن فرمایشات

73
🔹- کرونای یک، دو، سه، چهار، پنج، شش... هزار! آخرش که چه؟ چه را می‌خواهی ثابت کنی؟ این برای خودت بد است، مردم بدبختند «خُلِقَ الْاِنْسَانُ ضَعِیفاً»، خرخره آنها را بگیری، مرده‌اند! برای تو افت دارد که هزاران سال قبل به ملائکه گفتی به به چکار کردم! چکار کردی؟ آخرِ این چِلوندنا چی میشه به ته رسیده قاشقم تکلیفِ من چی میشه؟ 🔹- می‌گوید تکلیف «اخساء، خفه شو» است! آیا غیر از این است؟ یک عزراییلی معرفی شده بود دید مردم حالی‌شان نمی‌شود، آن را به خانه‌های مردم آورد و شد کرونا! دنیا؛ کشورهای مترقی پیشرفته دست به دست هم دادند تا واکسن تهیه کنند، یک مدل جدید داد! خودرو ساز است دیگر، اتومبیل‌های جدید می‌دهد. مردم را به مسخره گرفته، به بازی گرفته! تمام اسماء ایذائی دقیقاً دارد اجرا می‌شود؛ «اللهُ يَسْتَهْزِیُٔ» خدا شما را مسخره کرده! علم پزشکی را مسخره کرده؛ همه تلاش کردند کشف کردند، حالا یکی دیگر جدید آمده می‌گوید این دیگر قابل پیشگیری نیست! می‌فهمی یعنی چه؟ حالا آستینش را بالا می‌زند می‌گوید که «ما ایستاده‌ایم، ما می‌توانیم!»، بفرمایید. می‌گوید «ما با فضا ارتباط داریم»، یک کاری بکن دیگر، پس چرا قایم شدی؟ خدا قایم شده وای به حال بنده‌اش! ➖➖➖➖➖ هر چی دعا بلد بودم که خوندم 🔹- مفاتیح چیست؟ اگر صد جلد هم بود تمام شده بود، قرآن صد جلد هم بود تمام شده بود، افاقه و اثرش چیست؟ 🔹- از ما بهترون خواندند ها! تجسم دعا؛ موسی ابن جعفر الکاظم، تمام سلول‌های بدنش دعا و ذکر بود، در سیاهچال هر چه خواند دید که «آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!» گفت بابا ما را بکُش برویم. سریع او را کشت. می‌گوید این امامزاده می‌کُشد شفا نمی‌دهد! پیغمبرِ خودش را نجات نداد به او زهر دادند، مدام به حال می‌آمد و می‌گفت چرا به من زهر دادید؟ یکبار نگفت چرا زهر را اثر دادی، چون می‌داند دست خودش است. به اهل اتاق اعتراض می‌کرد، این سند در دایره‌المعارف است که گفت چرا من را مسموم کردید؟ چرا این دوا را به من دادید؟ یکبار نگفت خدایا چرا جلویش را نگرفتی! هر چی دعا بلد بودم که خوندم ماحصلِ ذکر و ندا چی میشه؟ 🔹- «یُخْرِجُونَ النَّاسَ مِنْ دينِ اللهِ اَفْواجاً»! ماحصلش این است، مردم دسته دسته از دین خدا می‌روند. جبرائیل یک چیزی می‌دانست ها، سندش را یادت هست؟ وقتی «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ» را وارد کرد پیغمبر خوشحال شد، جبرائیل سریع در برجکش زد و گفت خوشحال نباش یک روزی می‌رسد که «وَ رَاَيْتَ النَّاسَ یُخرجونَ مِن دِينِ اللهِ اَفْوَاجاً» حالا «يَدْخُلُونَ النَّاس»، يَدْخُلُونَ بِالدِّین حالا یُخرِجون بِالدِّین. سنگِ بلا ز آسمون که دادی 🔹- ساک‌هایتان را بردارید، در آن چیست؟ هر چه داده خودش داده! سنگِ بلا ز آسمون، که دادی قول و قرارِ این فرج گذاشتی 🔹- فقط حرفش را زدی! دل‌ها رو آب تو کردی خون به جگر، تو منتظر، تو کردی! 🔹- وقت توسل گذشته ولی شاید یک ثانیه در باز بشود، می‌گوید بشر با امید زنده است. ➖➖➖➖➖ صد هزاران نور آمد از فرج بی‌شمار آمد به جانها از عرج چونکه تقویم آمده بر ما ظَهر پس بباید گفت لبیّک ای قدَر 🔹- می‌شود الان این را بگوییم؟ به جای «لبیک یا ظهور»، بگوییم لبیک یا قدَر»؛ ای قضاء حسن به خانه‌هایمان خوش آمدی. 🔹- خوشا به حال آنهایی که امشب می‌روند، نمی‌دانم کدام‌ یک از شما هستید، قرعه به نام چه کسی درمی‌آید ولی هر کسی رفت بداند اینجا جهنم بوده و ما هم، هم‌جهنمیِ تو بودیم. شهر ما اندیشه آمده در قضا زآنکه باید دید ربّت در جزا ای که به عنوانِ تو رعشه به جانم 🔹- چرا وقتی که اسم تو می‌آید باید بدن‌های ما بلرزد؟ پس جای محبت کجا رفته؟ جای عشق و علاقه چه می‌شود؟ ای که به عنوانِ تو، رعشه به جانم ای همه سهل آمده، وفقِ جنانم هر که را ره داده‌اند اندر ظهیر می‌گشایندش، پیاپی در وزیر خدانگهدار #شعر #توسل