94
✏متن فرمایشات:
5942 99-11-26
🔴۱- انکار انبیاء در رسالتشان با بیدین خواندن پیروانشان صورت میگیرد، چگونه به یک پیامبری احترام میکنیم و از طرفدارانش انتقام میگیریم؟
۲- معالم در غیبت برابر با جهالت است، پس شرافت در کتمان آن میباشد.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵انکار انبیاء در رسالتشان با بیدین خواندن پیروانشان صورت میگیرد، چگونه به یک پیامبری احترام میکنیم و از طرفدارانش انتقام میگیریم؟
- «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ».
📚کتاب من لایَحضرهالفقیه از شیخ صدوق جلد ۴ صفحه ١٠۴ و کتاب وسائل الشیعه از شیخ حرّ عاملی جلد ۲۸ صفحه ٣٢٣، از امام باقر است.
🔸امام باقر فرمود: «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ» هر کس مقابله کند با پیغمبری که مرسل هست؛ «نبیِّ مرسل»! دو قبضه است.
«نبی» زیاد است و «مرسل» کم است، نبی یعنی خبر میدهد.
🔸یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بوده که همه اینها نبی بودند و مرسلش پنجتا بوده؛ صاحبان کتاب مستقل و شریعت پابرجا بودند، «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ».
🔸قرآن هم که میگوید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُّسُلِهِ» فرقی بین آنها نیست. حالا الان آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر در ارائه دین خودشان آزاد هستند یا نه؟
جنگی که پیامبر در آغاز اسلام کرد یک قسمت مهم آن با پیروان ادیان بود، همهاش مشرک، بتپرست و کافر نبود بلکه مسحیّت، یهودیّت و زرتشتیَّت هم بود. ایران زرتشتی بود و بقیه کشورها مسيحی و یهودی بودند.
🔸آن وقت چگونه میشد که هم مقابله با اینها گناه نابخشودنی و جزای آن هم اعدام «فَدَمُهُ مُبَاحٌ» باشد و هم اینکه پیروان آنها امنیّت نداشته باشند و با شمشیر بالای سرشان حاضر بشوند که «اَسْلِمْ تُسْلَم»!
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟡معالم در غیبت برابر با جهالت است، پس شرافت در کتمان آن میباشد.
- «مِنْ اَشْرَفِ اَفعَالِ الكَريمِ تَغافُلُهُ عَمَّا يَعلَمُ».
📚کتاب غررالحکم و دُررالکلم صفحه ۴۲۱، کتاب مستدرک الوسایل مُلای نوری جلد ۸ صفحه ۳۷۹، از امیر است.
♻️«مِنْ اَشْرَفِ اَفعَالِ الكَريمِ تَغافُلُهُ عَمَّا يَعلَمُ» میگوید اگر میخواهی به مقامات بالا برسی و شرف پیدا کنی، نسبت به آنچه که میدانی خودت را به نفهمی بزن! خیلی حرف است دقت کن؛
تغافل یعنی میداند که دارد از یک موضوعی غفلتورزی میکند ولی به یک حساب و کتابی میکند.
♻️«اَشْرَفِ اَفعَالِ الكَريمِ» اینجا دوتا
عنوان آورده است؛ اشرف و کریم.
- اشرف یعنی شریفترین
- کریم به معنای مکارم انسانی است. «تَغافُلُهُ عَمَّا يَعلَمُ» یعنی هر چه میدانی بگو «نمیدانم!»
♻️حالا چرا این بحث را مطرح میکند؟ این خیلی حرف وسیعی است. یک روایتی هست که به شعر هم درآوردهاند که میگوید:
«آن کس که بداند و نداند که بداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند»
♻️تمام مباحث در شریعت به این است که «آنچه که میدانید بگویید!»
در باب تعلیم و تعلّم میگوید کسی که «میداند» مسئول است که آنچه را که از آموزههای مختلف پیدا کرده به دیگران ابلاغ کند، پخش و نشر کند.
♻️حالا اینجا میگوید که نکن! چرا؟ در باب عالِم چقدر میگوید عالمی که کتمان علم کند مثل درختی است که کِرم خورده است و ثمری ندارد. الان برای چه این را میگوید اینکه معارض آن است! میدانی برای چه؟ برای اینکه غیبت سیستم ظنّ و شک و احتمال است که در آن علم حاکمیّت ندارد. وقتی که ما در اینجا به علم مطلق نرسیدهایم پس در واحد شک و ظنّ و احتمال و ابعاد مختلف آن میرویم.
♻️خب حالا اینجا قاضی چطوری حکم میدهد؟ «تَغافُلُهُ عَمَّا يَعلَمُ» او الان «میداند» پس بر چه اساسی حکم میدهد؟ نباید حکم بدهد! مجتهد نباید فتوا بدهد. اصلاً به همه چیز مرتبط میشود. فقیه میداند در اثر اجتهاد و فقاهت از دین پیدا کرده ولی میگوید که «تَغافُلُهُ» رهایش کن، اگر اینطوری باشد آن وقت سنگ روی سنگ بند نمیشود!
♻️برای اینکه دیگر قاضی حکم نمیدهد، دیگر فقیه رأی صادر نمیکند، مجتهد فتوا نمیدهد، یعنی همه چیز تعطیل میشود، برای همین است که بزرگان از زیر بار قضاوت شانه خالی میکردند، سرِ همین بود.
♻️امیرمان به شریح قاضی چه گفت؟ گفت من منصب قضاوت را به تو دادهام ولی بدان کسی که در جایگاه تو مینشیند یا باید پیغمبر باشد یا امام یا دروغگو، فاسق و فاجر باشد.
اسنادش در دایرةالمعارف هست.
♻️به خاطر همین وقتی که علی میخواست حد جاری کند، میگفت هرکس بر ذمّهاش حد هست برود همه میرفتند فقط علی میماند. «علی مانده و حوضش» از آن موقع نشأت گرفته است.