111
چون برکات آمد و لیک خزانند
▪️- عدم تطابق جمعه را ببین؛ یک قطار از آن تعریف شده اما همه دربه داغون آمدیم دست خالی داریم میرویم.
➖➖➖➖➖
این همه مشکل شده این کارِ ما
دردسر افزون شده در فکرِ ما
سرتاسر کشورِ جهان، ملتهب است
در قعر وجود همگان، تاب و تب است
این پرچمِ ذلّت که تو بینی به عیان
گویای وجودِ عسرات است به زمان
جمعههای ما همه افسونگرست
دعوتم هی میکند، ویرانگرست
خفتهدلهای خودت را جمع کن
بیهواداران عصرت جار کن
▪️- میشود امروز ما جارالله بشویم؟ همسایه هو بشویم دیگر ما را به این جامعه برنگرداند!
خستهام از گردش بیحاصلم
چرخ دون راهی کن و یک فارجم
▪️- همه از تکرار هفته خسته شدیم! قبلاً چند وقت به نوروز مانده بود حال و هوای خوبی در مردم بود، الان کرونا آمده همه چیز را تخطئه کرده؛ نه اقتصادی مانده نه اعصابی و نه امنیتی!
یا رب از غمخانه این عبدت رهان
از میانِ آتشِ سوءالقضایت فر نمان
در جهنّم نالهها را میشنو
دوزخت را بین، عذابت شد به نو
در جمعه به هر سو بروم خانه به خانه
آدینه شده بهر منِ قطعه به قطعه
آئینه به من گفت بیا یک خبر است
از رسمِ مروّت بنگر، خیرِ فر است
ای آینه با ما بِه از این باش که با خلق جهانی!
▪️- آیینه تصویر تقدیر است، خودت را در آن نگاه میکنی، قیافهات چطوری است؟ خوشحالی شادی اخمویی؟ خودت را بد میبینی زشت میبینی قشنگ میبینی؟ از دیدن خودت راضی هستی ناراضی هستی؟
ای آینه با ما بِه از این باش، که با خلق جهانی
از کرب و بلا مینگرم از چه بخوانی
➖➖➖➖➖
منم آن اهل و عیالی که قضایت زده ما را
▪️- مگر نگفتی «اَلنَّاسُ عِيَالُ الله»؟ اهل و عیالت درِ خانهات جمع شدند، گفتی جمعه سیدالایام است خودت هم که سیدالاَحیائی!
منم آن اهل و عیالی که قضایت زده ما را
تویی آن کس که کفیلی و وکیلی، ندهی پاسخِ ما را
▪️- هم کفیلی، هم وکیلی! کفالت بندگانت با توست، ای کفیل خانههای خراب، چرا این وضع رقتبار را نمیبینی؟ ای که دائماً میگویی «تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لَا یَمُوتُ»، «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ» حالا که وکیل شدی چرا جلو نمیروی حقّ ما را از روزگار نمیگیری؟
➖➖➖➖➖
گفتی که بیا تحتِ تولّای من ای بردهٔ من
▪️- دعوت عام فطری تکوینی کرده! یعنی آن روزی که ما نبودیم فرمان بود گفت «أَ لَسْتُ اَوْلي بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟» رقم خورد که همه کاره او باشد. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» من شما را تربیت نمیکنم؟ واقعاً چقدر خوب است آدم با خدا بنشیند بحث کند، تو گفتی «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» آیا من شما را تربیت نکردم؟ این تربیتی که از ما کردی در جسم و روح و اخلاق و اعصاب و افکار و اعصاب... این در شأن توست؟ سربازهای یک پادگان در به داغون، مریض، گرفتار و بیچاره باشند، فرمانده پادگان باید جواب بدهد، تو فرمانروای گیتی هستی، مسئول اینها کیست؟ خدایی که جبرائیل آورده پاسخگو است؟ آن که گفت «اُدْعُونِی» در «اَسْتَجِبْ لَکمْ» هزار و خردهای سال است مانده چرخش پنچر شده.
گفتی که بیا تحتِ تولّای من ای بردهٔ من
تا که جامت دهم از عیش ز این هستی من
آمدم زیر لوایت که گره باز کنی
چو کلافِ سر و ته پیچ شدم،
پس چه زمان باز کنی؟
▪️- هر چه دعا کردیم بدتر گرفتار شدیم، توّابینِ از دین میگویند هر چه عبادت کردیم بیشتر به چه کنم چه کنم رسیدیم!
آمدم زیر لوایت که گره باز کنی
▪️- بعدش چه شد؟
چو کلافِ سر و ته پیچ شدم،
پس چه زمان باز کنی؟
▪️- دیگر وقتی نداریم، همه دربه داغون شدیم، علیل و نابود شدیم.
➖➖➖➖➖
گفتند مرا شب شده در لیلِ رغائب
▪️- برای دیشب چقدر تبلیغ میکردند، یک مشت ساده میگفتند لیلهالرغائبت مبارک! اینها چه زمانی میخواهند بیدار شوند؟ هر چه شلاق میخورند واقعاً که حقشان است!
گفتند مرا شب شده در لیلِ رغائب
یعنی همه آمال رسید است به منزل ز عجائب
▪️- هم در العجب هستیم؛ «اَلْعَجَب بَیْنَ الْعَجَب کُلُّ الْعَجَب» و هم لیلهالرغائب، چقدر دین تبلیغ کرده که آی هر چه بخواهی به آن میرسی. آی آنجای دماغ دروغگو!
این قافلهٔ لیلِ رغائب به هزار است
لیکن به جوابش نرسی، چونکه عقاب است
▪️- متشرعی که ما را محکوم میکند اول بیاید از خودش دفاع کند که چرا زندگیش بهم ریخته است؟ جمع و جورش میکند کسی نفهمد ولی مگر میشود خانهای که آتش گرفته را پنهانش کرد!
ترفند شده بهرِ کلکبازی ادیان
▪️- زنده باد به شما! توانستید این کلاه را از سر و صورت و چشم و لب و دماغ و دهانتان بردارید، تازه دارید نفس میکشید.
ترفند شده بهرِ کلکبازی ادیان
تا ره بنماید به سواری شدنِ انسِ غریبان