Перейти в канал

متن فرمایشات

110
«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْرى‌» از اینجا از این خاک به عمل آمدید و دوباره به خاک می‌روید خاک می‌شوید و دوباره برمی‌خیزید. حالا این «برمی‌خیزید» یا گروه تناسخ است که قائل به آمدن انسان در سده‌های مختلف است یا اینکه قیامتی است که ادیان و مذاهب می‌گویند. 🔵یک پیوست هم دارد: - «اَكْرِمُوا عَمَّتَكُمُ النَّخْلَةَ فَاِنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الطِّينِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ آدَمُ». 📚کتاب جامع الصغیر جلد ۱ صفحه ۲۱۲، کنزالعمال جلد ۱۲ صفحه ۳۳۸ است. 🔹این هم باز شاخه دیگرش است. این را پیغمبر گفته است: «اَكْرِمُوا عَمَّتَكُمُ النَّخْلَةَ» اکرام کنید عمهٔ خود را. حالا این عمه معنای دیگری هم دارد چون یک معنای رایج عمه یعنی خواهر بابا و یک معنا هم از عَمَّ می‌آید یعنی عمومیّت، همانطوری که معنای عمو هم همینطور است. عمَّ، یعنی عموم شما، عامهٔ شما، تمام شما بچه‌های درخت هستید. 🔹حالا نَخْلَة که گفته، چون آنجا؛ عربستان مرکز خرما بوده، الان اینجا آن کسی که در شمال است و زندگی می‌کند فک و فامیل‌های او مرکبات هستند، آن کسی که در جایی زندگی می‌کند که آنجا انار است، فک و فامیل‌های او انار است و آن کسی که در جایی زندگی می‌کند که انگور است، انگور... 🔹«اَكْرِمُوا عَمَّتَكُمُ النَّخْلَةَ فَاِنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الطِّينِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ آدَمُ» ببین پیغمبر چقدر قشنگ به هم ربطش می‌دهد، می‌گوید خرما از خاک آفریده شده و پدر اولیّه؛ آدم ابوالبشر هم از خاک آفریده شده پس از این جهت همه باهم فامیل هستند، تو با اشجار یعنی درختان و آنچه که از زمین می‌روید یعنی صیفی‌کاری‌ها فامیل هستی. 🔹بارها هم بحثش را عرض کرده‌ام که ظاهرش این است یعنی سلسله مراتب تناسل و ایجاد نسل این است که پدر از زمین و از فرآورده‌های زمین تغذیه می‌کند، بعد از خوراکش خون تأمین می‌شود و از خونش اسپرم، بعد آب منی در اثر جفت‌گیری با آب ماده قاطی می‌شود و بعد انسان می‌آید. حالا آیا تو می‌توانی بگویی که بیخود کردی بچه آوردی؟ پس آن کسی که دنبال بچه می‌دود و این همه خرج می‌کند چه؟ او آدم نیست؟ او مرد نیست؟ 🔹آن زن و مردی که در عریضه‌هایشان هست که صدها میلیون تومان خرج می‌کنند که خدا به آنها بچه بدهد، چرا آنها عقیم هستند؟ ها؟ مگر سلسله مراتبِ خِلقت این نیست که هر مذکّر و مؤنثی که باهم جفت بشوند باید بچه‌دار بشوند، پس چرا اینها نشدند؟ -------------------------------------------------- درس چهارم: 🟣جداسازی اجتماعات منتظران با چراغ خاموش به جهت اعتراض به حاکمیّت معارضین الهیات ظهوری. - «كَتَبَ اِلَيَّ اَبُو عَبْدِ اللهِ اِنِّي اُحِبُّ لَكَ اَنْ تَتَّخِذَ فِي دَارِكَ مَسْجِداً». 📗کتاب وسایل الشیعه جلد ۴ صفحه ۴۵۴، از امام بزرگوار جعفر ابن محمدٍ الصّادق است. 💢به یکی از اصحابش گفت؛ حَریز مسمع نقل می‌کند و می‌گوید: «كَتَبَ اِلَيَّ اَبُو عَبْدِ اللهِ» امام صادق برای من نامه نوشت «اِنِّي اُحِبُّ لَكَ اَنْ تَتَّخِذَ فِي دَارِكَ مَسْجِداً» گفت من دوست دارم در خانه‌ات مسجد بسازی. ببین محقق باید ریزه‌کاری‌ها را زیر ذرّه‌بین، زیر تلسکوپ و زیر میکروسکوپ بگذارد بزرگش کند. 💢امام صادق در اقلیّت محض است همانطور که الان پیروانش در اقلیت محض هستند، در دنیا یک پنجم شیعه است و چهار پنجم سنّی هستند. حکومت در دست مخالفِ جعفر صادق یعنی منصور دوانیقی است، کسی که بارها نیمه شب امام صادق را از رختخواب به وسیلهٔ مأموران دژخیمش بلند کرد و برای محاکمه برد، نصف شب! امام صادق بارها در حیاطش مشغول نماز بود در حین نماز دستبند می‌بستند و او را نه از درِ خانه بلکه از نردبان می‌بردند. 💢امام صادق می‌خواهد جبههٔ حقّ و باطل را جدا کند، مسجد هم باید جدا بشود؛ مسجدِ حاکم برای خودش و مسجدِ محکوم برای خودش. علی که کتابش را سوا کرد، ابی‌عبدالله امام صادق هم که مسجد را سوا کرد، فروع هم که جدا شده است، احکام هم که معارض هم هستند، خب این وسط تکلیف یک نفر که می‌خواهد توحیدِ حقه را پیدا کند چیست؟ اینجا الآن جنگ بین حقّ و باطل است؛ باطل حاکم است و حق محکوم است. 💢آنجایی که امیر ما در مناجات می‌گوید: «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الحَاکِمُ وَ اَنَا الْمَحْکُوم» این به در گفته دیوار بشنود، تنها منظورش خدا نیست بلکه به حکّام عصرش دارد می‌گوید شماها بر گردن من سوار شدید، من را محکوم کردید در حالیکه من باید حاکم باشم «اَلْحَمْدُللهِ الَّذِی فَضَّلَ الْمَفضُولَ عَلَى الفاضِلِ»، یکی از بزرگان اهل سنّت در آغاز کتابش این را نوشته است. گفتند عمر بهتر است یا علی؟ گفت من پیرو عمر هستم ولی همیشه خداوند برتر را زیر دست دیگری قرار داده است.