111
«اَلْحَمْدُللهِ الَّذِی فَضَّلَ الْمَفضُولَ عَلَى الفاضِلِ».
💢خب، جداسازی شده حالا انتخاب مسیر میخواهد بشود غیر ممکن است. چرا؟ چون ابیعبدالله امام صادق زور که ندارد، یواشکی نامه نوشته «كَتَبَ اِلَيَّ» نامه نوشت جار نزد، امام صادق بنده خدا جرأت نمیکند، اگر جرأت میکرد نمیگفت من به هفتاد مدل حرف میزنم و هر وقت هم دیدم هوا پس است تکذیب میکنم. ها؟
💢اگر ابیعبدالله امام صادق، قدرت اظهار حق داشت نمیگفت: «التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دَيْنُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» کسی که تقیّه نکند دین ندارد، دین من و دین آبا و اجداد من تقیّه است «التَّقِيَّةُ دِينِي»، یعنی از امیر مومنان گرفته تا آخرین امام، تمامشان دهانشان بسته بود، زبانشان بسته بود، دستهایشان بسته بود، همانطور که روز اول علی را کَت بسته برای گرفتن رأی به مسجد بردند.
-------------------------------------------------
در شهر یکی کس را با حال نمیبینم
هر یک بدِ از دیگر، سر حال نمیبینم
در کشورِ مستضعف، لبخند نمییابم
هر چهره که میبینی، غمخوار نمییابم
در مملکت هستی، آمار شده پستی
از سیر و سلوک ما، هرگز نشود گرما
پایانهٔ این عالَم، گردیده به این آدم
▪️- آخر کار زمان غیبت است، بلاهایی که شما میبینید نسلهای گذشته ندیدند، اگر تکنیک و صنعت خدمتگزار این عصر و نسل بوده در عوض این عذابها جبرانش کرده است.
پایانهٔ این عالَم، گردیده به این آدم
بنگر که چه شد آتش، از این همه رو ماتم
این همه آوازهها از چَه شده
گر چه از حلقومِ این مضطر شده
▪️- این نالهها از چاه دلها بلند است، باب اجابت سر کوه است، خیلی فاصله است.
شهی که بزرگی به عرش در نورست
چه توان شرح ظلمتش، دورست
➖➖➖➖➖
▪️- استغاثهٔ جمع مستضعفین و مضطرین است؛
بیا و به نیزارِ ما بکن نظری
که در وجود عبادت، نمانده از ثمری
▪️- دیگر چیزی ته آن نمانده است.
ای جمعِ پریشان بخرامید به یزدان
ناگفته دهید از لب و دندان به خدا جان
من که از هر حملهای در این زمان
میبرم رنج و عذابی در مکان
بس صدایت میکنم از لایهها
▪️- چرا باب اجابت مسدود است؟ چون بین مخلوق و خالق خیلی پردهها و حجابهاست.
بس صدایت میکنم از لایهها
پردهها آویخته از کربلا
➖➖➖➖➖
شنبههایم همه تنبیه شده
چون که جمعه، همه بر باد شده
▪️- جمعهات که بیخیر و خاصیت باشد
از شنبهات چه انتظاری میرود؟
ای خیلِ گرفتار، کجایید کجایید
نامد ز خدا چاره، نیایید نیایید
▪️- نمیدانم لبیک را با اخساء چطوری تحلیلش کنم! اِرجِعی را با «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ» چطوری حل و فصلش کنم! یک زبان میگوید بیا، یک زبان میگوید نیا!
مرا هر لحظه آید از سماوات
دعاوی تا که آرد او سعادات
▪️- میگویند آن کُنْ اولیّه را که زده ارتعاشات آن دائماً در فضای خلقت طنین دارد، پس چرا پس میزند؟ چرا در را باز نمیکند؟ چرا خُلفِ وعده میکند؟
▪️- این است زبان حال ما، این است سرگذشت انسان بدبخت؛
ولٰکن هندوانه پوک بوده
به گردوی قَدَر گنداب بوده
➖➖➖➖➖
از دست و زبان که بر آید
کز ظلم قضای تو در آید
▪️- این معارض آن شعر معروف است!
➖➖➖➖➖
▪️- هر وقت خیلی دلت میگیرد این را بگو:
یک همهپرسی کن و نبضِ بشر گیر
تا که عیان آید این کربِ نَفَس گیر
➖➖➖➖➖
▪️- روضهمان را بخوانیم؛
دلهای همه اهل زمان سوخته گشته
نِیهای همه منتظران، تافته گشته
➖➖➖➖➖
هر کشور و هر خانه و هر کار، رئیسی دارد
هر کس که تو بینی، به رهِ خویش امیری دارد
▪️- رئیس ما کو، امیر ما کجاست؟ مالک ما کجاست؟ خالق ما کجاست؟ صانع ما کجاست، بزرگ ما کجاست؟
ما بهرِ عبادت به جهان آمده و سرگردان
▪️- «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنِّ وَالْاِنسَ اِلَّا لِيَعْبُدُونِ» به پیغمبر میگویند آخر برای چه خدا ما را آفریده است؟ میگوید برای عبادت! یعنی خدا محتاج عبادت است؟ خاک بر سر آن خدایی که محتاج عبادت است! پس صمدیّتش کجا رفته؟ پس غنای از مخلوقش کجا رفته؟ پس کبریایی او چه شده است؟
▪️- ما را آوردی، خب سر و سامانمان بده! این مردم بدبخت چه گناهی کردند که تو خلقشان کردی؟
ما بهرِ عبادت به جهان آمده و سرگردان
این خلقِ یله، از چه چنین سرگردان
➖➖➖➖➖
انسان به چنین توکّلی خوش آمد
از حینِ تدبّرش نگر لِه آمد
▪️- خلاصۀ این اشعار چه میشود؟
با عصای دین، فلاکت آمده!
▪️- تازه مردم جهان دارند به این نتیجه میرسند.
با عصای دین، فلاکت آمده
از بنای هر سیاست، واژگونی آمده
▪️- هم دیانت و هم سیاست پدر مردم را در آورد.
➖➖➖➖➖
ای رجبِ خیر، کجا میروی؟