Перейти в канал

متن فرمایشات

28
🔹- طبق گفتار دین همهٔ جمعه‌ها روزهای قدر هستند. قدر یعنی چه؟ مقدرات، یا اینکه قدرشناسی است، یعنی امروز ما باید ببینیم که این خدایی که یک عمری خودمان را برایش کشتیم چقدر قدر ما را می‌شناسد، چقدر بها می‌دهد، چقدر آبروداری می‌کند و ما هم ببینیم نسبت به این عمری که در خط انتظار بودیم امروز که یک ایستگاهی است؛ هم اول ماه قمری است، هم جمعه است و ماهی که دین می‌گوید ربیع، البته این اسامی از جاهلیت بوده که ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی. بهار، حالا بهار چه؟ تا الان که بهار تیراندازی بوده به خلایق. قسم به امروز، که روز قدر است ملَک رسیده منزلت، که بَدر است 🔹- بدر، ماه شب چهارده را می‌گویند که کامل باز است. یعنی ما امروز اینطوری از تو می‌خواهیم. شراب زهرم بداد، والیّ آمرم خضاب خونین شده، کلّ وجودم 🔹- می‌گویند هیچ کس همه بدنش را رنگ نمی‌کند. در قدیم که خضاب می‌کردند حنا می‌مالیدند ولی وقتی انسان در وادی شرّالازمنه می‌افتد همهٔ وجودش رنگ می‌شود، ما رنگ شده‌های تو هستیم! بله، اگر روزگار هم ما را رنگ کرده تو کردی! ما آن آیه را هیچ وقت فراموش نمی‌کنیم که شیطان گفت من را رنگ می‌کنی؟ من هم همه را رنگ می‌کنم «فَبِمَا اَغْوَیْتَنِی لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ»! مرا تا در بدن جان است، تو را خوانم به هر اشکی که می‌ریزم، تو را جویم 🔹- دست بردار نیستیم، آخر می‌دانی چاره هم نداریم! مثل یک شاگرد مغازه است، صاحب مغازه اینقدر اذیتش می‌کند شب که به خانه می‌رود می‌گوید دیگر برنمی‌گردم دیگر نمی‌خواهم، صبح که می‌شود می‌گوید کجا بروم؟ باز اینجا یک لقمه نان با کتک می‌دهند، کجا بروم؟ 🔹- چاره‌ای نداریم! کانالیزه کردی که فقط تو را بخوانیم. برای همین گفتی «اِنَّا لَمُغرَمُون» ما داریم غرامت می‌دهیم، غرامتِ دست و پا بستن ماست، غرامت ورودمان به دوزخ غیبت است. ➖➖➖➖➖ رسیده میوهٔ ستم ز ظلمتِ جهان غم! 🔹- این میوه همین آزار و اذیت‌های روزگار است، این میوهٔ سوءالقضایی است که ناجوانمردانه بر بشریّت رقم زده! 🔹- گرفتار انگار دنیا برایش به جای اکسیژن ذرّات غم است، به هر جا نگاه می‌کند مشکل است گرفتاری است دردسر است، بعد مرجعی هم پیدا نمی‌شود رفع کند. آن مرجع اصلی که خودِ خداست کاری به این کارها ندارد، او همه را به سوء‌القضا سپرده، خداحافظ! خلق عالم همگی در تعَبند از طبابت همه در عسر و لِهند 🔹- حالا اینجا معلوم نیست که طبابت منظور اطباء حاضر هستند که در برابر بیماری‌های سنگین و خطرناک سر تعظیم فرود آوردند یا منظور خود «طَبیبَ مَنْ لَا طَبیبَ لَه» است! ای که مشغول به آداب خوشی 🔹- ای که سرگرم به مشکلاتی، آنقدر روزگار سرت را گرم کرده که ندانی از کجا می‌خوری! ای که مشغول به آداب خوشی فعل و فاعل همه در چرخِ زهی 🔹- چرخش تقدیر را می‌گوید ها؛ می‌گردد! فعل چیست فاعل چیست؟ آن قدر سریع می‌گردد معلوم نیست که فعل‌ و فاعل کدام‌ها هستند. از ته چاه صدای بشر است 🔹- علت اینکه صدای ما به جایی نمی‌رسد سر همین است؛ تهِ تهِ چاهِ غیبت هستیم! از ته چاه صدای بشر است غصّه‌ها در قفس و ره به جوانب خطر است دویدنم نگر که چون جنون من است فراق جان و تنم، طناب دارِ من است 🔹- بی‌اختیار همه می‌دوند، این دنباله دارو می‌گردد، آن دنبال قرض می‌گردد، آن دنبال بدهی می‌گردد، آن دنبال طلب می‌گردد، آن دنبال فرار از خانه می‌گردد. 🔹«دویدنم نگر.....» - بچه به بابا می‌گوید: کفش جدیدی که برایم خریدی با آن بدوم، دویدنِ من را تماشا کن. ➖➖➖➖➖ غصّه‌ها می‌خورد شمع شب افروز من 🔹- می‌دانید این شمع چرا آب می‌شود؟ غصّه می‌خورد. غصّه چه را می‌خورد؟ غصهٔ آن پروانه‌ای که آنقدر به دورش می‌چرخد تا بخورد به این آتش بسوزد و بیفتد. غصّه‌ها می‌خورد شمع شب افروز من ضجّه‌ها می‌زند، سینهٔ پر سوز من 🔹- در این سینه‌های مردم چه خبر است! فقط خدا می‌داند، به خودش قسم مردم گناه دارند، دیگر بس‌شان است! - سؤال کنید از خدا؛ به کجا می‌رود فغان هر روز من؟ 🔹- این همه داد می‌کشم کجا می‌رود؟ تو که باب اجابت و استماع را بستی پس کجا می‌رود؟ می‌دانی کجا می‌رود؟ تمام این دعاها می‌رود بالا دوباره تبدیل به سنگ می‌شود می‌خورد بر سر خودمان! به کجا می‌رود فغان هر روز من؟ چه کسی می‌خرد نعرهٔ پُر درد من؟ 🔹- خریدار دارد؟ چه کسی به من گفت «أَ مَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ»؟ 🔹- هر کسی صدای مرا می‌شنود دوتا هم بر سرم می‌زند و می‌گوید خفه شو! این پژواک «اِخْسَأ وَ لَا تَتَکَلَّمْ» است؛ «حرف نزن! خاموش باش! حقّته بخوری». چه حقّی؟ با ما چه کار کردی؟ 🔹- حالا نَفس‌ها را رو به آسمان عرضه بدارید. عریضه، گله، شکایت، هر چه که دارید: