50
♦️«فَاخْرُجْ اِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ» گمشو برو بیرون، تو کوچک هستی. «صاغِرِین» از صغری میآید؛ کبری و صغری، اکبر و اصغر. خب، آیا شیطان کوچک است؟ ها؟ ببین اگر شیطان در برابر رحمان است بله کوچک است ولی شیطان به خودی خود قوی است، کجایش کوچک است؟ وقتی خدا یک چنین امتیازات و مدالهایی به او داده، مدلهای اغوا کننده برای بشریّت به او داده، این کجا کوچک است؟
♦️پیغمبر میگوید همه شما شیطان دارید من هم دارم، این کجا کوچک است؟ انبیاء را این شیطان به زمین زد، کوچک است؟ خطبه عقد یوسف و زلیخا را این خواند منتها «لَوْ لا اَنْ رَأي بُرْهانَ رَبِّه» (آیه ۲۴ یوسف) خدا دخالت کرد وگرنه زناشویی انجام میشد. این باعث شد که «حَتَّى اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهَم قَدْ کُذِبوُا» اینقدر قوی است که انبیاء را به خاک مالید تا آنها مأیوس شدند، گفتند بابا مثل اینکه سرکار هستیم.
♦️«قَالَ اَنْظِرْنِي» شیطان گفت مرا مهلت بده «اِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» تا روزی که بعثت انجام بشود. این بعثت چه موقع است؟ به شما گفتم و درسش را خواندم که پیغمبر گفت من و قیامت باهم حرکت کردیم طلوع کردیم یعنی بعثتِ کبری و صغری؛ مبعث صغری رسالت انبیاء است و مبعث کبری هم که رستاخیز اکبر است که دین میگوید، من نمیدانم، الآن هزار و چهارصد و خردهای سال است که خبری نشد، همه علائم هست ها! خبری نشد! نه تنها قیامت نشد بلکه آن چیزی هم که قبل از قیامت باید انجام میشد یعنی ظهورِ دینی، آن هم انجام نشد در حالیکه تمام کنایات و اشارات و اسناد و مدارکِ شکلگیریِ این حکومتی که گفتند میآید، آمد و رفت یعنی مرتب خودش را نشان میدهد و میرود.
✅«قَالَ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»، باز گفت «قَالَ»! ببین این دارد تعریف میکند، این خدا نیست، این مثل نقّال که در قهوهخانههای قدیم بودند و داستان میگفتند؛ گفت فلانی، این یکی گفت اینطوری. دارد میگوید «قالَ»، قال کیست؟
✅«اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»، قرارداد بسته شد؛ «همیشه جاودان و پاینده». این همیشه جاودان و پاینده از اسماءایذایی است که در شیطان تجلی کرده، اسماءایذایی هم مال خداست، هم اسماءالحسنی دارد و هم اسماءایذایی دارد.
بحث همه اینها را با شما کردیم منتهای مراتب هر بار یک پردههای جدید کنار میرود.
✅شیطان گفت: «قَالَ فَبِمَا اَغْوَيْتَنِي». الآن ببین اینجا ما دوتا «قالَ» داریم معلوم نیست که کدام رحمان است و کدام شیطان است. دقّت کنید! از اول این «قالَ»ها را برایت بگویم، یعنی امر مشتبه است که این قال مال کیست، برای همین میگویم اگر قول خداست باید بگوید «قُلتُ»، مگر کتاب خدا نیست؟
➖گفت «قَالَ مَا مَنَعَكَ»، اینجا خداست. معلوم نیست!
➖گفت «قَالَ اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» اینجا کلام شیطان است. حالا شیطان اینجا پیداست ولی «قالَ»ی وکیل خدا معلوم نیست کیست.
➖ باز دوباره میگوید «قَالَ فَاهْبِطْ» یعنی خدا.
باز میگوید «قَالَ اَنْظِرْنِي» یعنی شیطان گفت؛ من را پناه بده، من را مهلت بده.
➖باز میگوید «قَالَ» باز اینجا خداست «اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ».
✅این دوتا قالَها که مخلوط میشود خیلی حرفها دارد ها! یعنی برداشت میشود که همین معبود زمینی دست چپ و راست خداست. دست راستش اسماءالحسنی و دست چپش اسماءایذایی است، یکی از اسامی ایذایی هم شر است و شیطان هم یکی از عناوینش شر است. این قالَها قاطی شده چون یک نفر است، قبلاً هم در یک نسخههایی به این موضوع رسیده بودیم.
✅باز هم «قَال»؛
➖«قَالَ اَنْظِرْنِي» شیطان است.
➖«قَالَ اِنَّكَ» رحمان است.
➖«قَالَ فَبِمَا اَغْوَيْتَنِي» شیطان است.
بعد خطّ و نشان کشید، دقّت کن اگر این خدا فرمانروای هستی باشد اصلاً کسی میتواند جلوی خدا خطّ و نشان بکشد؟ پدرش را درمیآورد، یارو جلوی حکومت نمیتواند بایستد جلوی خدا میایستد؟
✅همه اینها نشان میدهد که این «هُوْ» چقدر جایگاه دارد یعنی فلش اشاره؛ برو اینجا نمان! برو! این خدایی که مطرح شده نیست، برو! در قالب انتظار برو!
گفت که حالایی که من را اغوا کردی، حالا نوبت من است.
اغوا یعنی مغبون، سر آدم کلاه رفتن، گولش زدن، بقول این لاتهای تهران میگوید من را سیاه کردی.
✅«لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ». «لَاَقْعُد» ضد قیام است، قیام، قعود، مینشینم سر راه مردم و از راه تو دورشان میکنم. «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ»، این هم باز یک سِرّی دارد ها! شیطان همیشه نشسته عمل میکند، نمیتواند بایستد. آدم کاری را میخواهد بکند باید بایستد ولی شیطان نشسته، یعنی پشت یک میز روی صندلی راحت نشسته، اجراء فرامین از بالاست و شیطان یک نامی این وسط دارد. ریزهکاریها را میفهمی؟ «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ».