57
*⃣«و اِذَا وَجدَ رَضِيَ» اگر پیدا کرد راضی میشد. این بیشتر میرود در موارد معنوی ها! چون در مادیات این ادبیات به چارچوبهای دنیوی و فانی و خاکی نمیخورد.
«و اِذَا وَجدَ رَضِيَ، وقتی پیدا کرد راضی میشود». از چه کسی راضی میشود؟ باز میرود در معنویات، وقتی به سؤالاتش پاسخ داده شد ارضاء میشود در فکر، اشباع میشود در تحقیق.
*⃣«وَ اِذَا بَقِيَ عِندَهُ شيء اَعْطاهُ فِي الله» اگر چیزی پیش او اضافه آمد میدهد در راه خدا.
باز در معنویات اگر برویم «اضافه آمد» یعنی اینکه تو ساخته و پرداخته شدی حالا میروی در گروه و مباحثه میکنی مناظره میکنی محاجه میکنی مجادله میکنی با کسی که منطقش این است که «الان شب است، ماست سیاه است»، چون ما با این منطق جلو میرویم مشتمان پر است محکم است، کسی که خلاف ما دارد میآید باید همینطور قدم به قدم و نفَس به نفَس سند بیاورد.
خب، اگر هم در مسائل مادی باشد میگوید اگر خدا به تو داد و زیاد داشتی به این و آن بده.
*⃣«فاِنَّ لَم يَسألِ المَخلوقَ فَقَد اَقَرَّ لله عزَّ وَ جلَّ بالعُبودِيَّةِ» پیامبر فرمود اگر یک چنین شخصی فقیر بود و به او کمک هم نشد همانطور که من گفتم «حتَّى لَا يَجِدَ» به جای «حتَّى يَجِدَ»، چه میشود؟ «فاِنَّ مَن لَم يَسألِ المَخلوقَ» اگر دور مخلوق را خط کشید؛ حالا یا از اول ناامید شدی یا اینکه نه، درب خانهٔ همه را زد چیزی به او نماسید چیزی به او ندادند ناامید شد برای همین میگویند:
«در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است»
یعنی وقتیکه ناامید کامل شدی تازه میروی به سمتی که خالق امید است. یکی از ذکرها همان است؛ «یَا رَجَاءُ یَا مَرْجَاء لِکُلِّ أُمُورِنَا فَرَجاً».
*⃣«فاِنَّ لَم يَسألِ المَخلوقَ فَقَد اَقَرَّ لله عزَّ وَ جلَّ بالعُبودِيَّةِ» میگوید اگر خدا به او نداد و مردم هم ندادند پس این عبد کامل است.
«وَ اِذَا وَجَدَ فرَضِيَ فهُو عنِ الله راضٍ» اگر پیدا کرد او راضی میشود از خدا، «وَ الله تباركَ وَ تَعَالى عَنهُ راضٍ» خدا از او راضی خواهد شد.
*⃣«وَ اِذَا اَعطى لله عزَّ وَ جلَّ فَهُوَ عَلى حَدِّ الثِّقَةِ برَبِّهِ عزَّ وَ جلَّ» میگوید وقتی خدا به او داد، (این محلی برای تحقیق و تفحص است) میگوید اگر خدا داد «فَهُوَ عَلى حَدِّ الثِّقَةِ برَبِّهِ عزَّ وَ جلَّ». ثقه، وثوق، موثق، میگوید اگر به او داد طرف به خدای خود اطمینان پیدا میکند.
خب اگر نداد، وقتی مردم به خدای خودشان بیاعتنا میشوند ناامید میشوند، این وسط تقصیر کیست؟
-------------------------------------------------
🟡درس چهارم:
ردیابی توحیدِ زمینی در بُهت مردمی!
- «اَنَا مُکَلِّمُ مُوسَی مِن الشَجَرة اَنَا ذَلکَ النَّور».
- «لَیْسَ لِله آيَةٌ اَكْبَرُ مِنِّي، وَ لَا نَبَاٌ اَعْظَمُ مِنِّي».
📘کتاب مشارق الانوار صفحه ۲۱۸ است.
♦️امیر خودش را اینطوری معرفی میکند، وقتی خودش را معرفی میکند یعنی رجال ظهوری را اینطوری معرفی میکند؛ «اَنَا مُکَلِّمُ مُوسَی مِن الشَجَرة اَنَا ذَلکَ النَّور» میگوید آن درختی که به موسی گفت بیا، با چراغ سبزش گفت بیا، (موسی که سر کوه طور کاری نداشت) میگوید آن سخنگو من بودم. «اَنَا ذَلکَ النَّور» من آن نور بودم، آن درخت، نور و حرارت و آتش داشت، موسی را از دامنهٔ کوه کشید بالا به سمت خودش که برود از آنجا برای خانوادهاش آتش بیاورد، هوا سرد است و در یک درّهای نشستهاند آتش روشن کند که اینها سرما نخورند و بعد هم اینکه گرگها حمله نکنند، وقتی که موسی به درخت رسید و آمد آتش بردارد یک دفعه درخت گفت: «اِنَّنِي اَنَا الله لَا اِلَهَ اِلَّا اَنَا فَاعْبُدْنِي» من خدای تو هستم و غیر از من هم خدایی وجود ندارد، همان جا جرقهٔ رسالت موسی زده شد.
♦️حالا امیر که میگوید «آن درخت من بودم» اینجا چند تا بُعد دارد؛ یکی این است که این خدای زمین بوده؟ باز جداسازی خداست که در علی ابن ابی طالب تجلّی کرده، چون در روایات مختلف برای شما خواندم که علی میگوید تمام قدرتهای خدا را من میتوانم انجام بدهم؛ من زنده میکنم، من میمیرانم، من غذا و روزی میدهم، من شفا میدهم.
این باز تأیید میکند که انبیاء نتوانستند به حقیقت اولوهیّت برسند، برای همین امیر آمد کمک خدا برای انتصاب موسی به پیامبری!
♦️در جای دیگر فرمود: «لَیْسَ لِله آيَةٌ اَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا نَبَاٌ اَعْظَمُ مِنِّي» میگوید برای خدا نشانهای بزرگتر از من وجود ندارد «لَیْسَ لِله آيَةٌ اَكْبَرُ مِنِّي»، علی نشانهٔ خداست! خب حالا علی را که ارزیابی میکنیم میبینیم که جبر مطلق است، پس خدا جبارالجبابره است دیگر، این هم یکی از اسنادی که نشان میدهد علی توانسته است نقش این خدا را ایفا کند.