Перейти в канал

متن فرمایشات

22
✨- با چشم‌هایمان داریم دنیا را می‌بینیم، مکدّر است، تیره است، غبارآلود است، سیاه است یعنی زندگی ما، زندگی انسان انبوه ظلمات است و دستش جایی بند نیست تا یک جایی دست‌بند می‌کند دست قطع می‌شود. صورت زیبای عالَم، در کدر سیرت رعنای آدم، در مُرر ✨- مُر یعنی تلخی. سبقت آمد این عذاب چون الیم بر همه رحمت‌سرای پُر خصیم ✨- باور کن وقتی آیات رحمت را می‌خوانم، احادیث رحمت را می‌خوانم، چنان آتش می‌گیرم که دلم می‌خواهد بلند شوم این سرم را محکم بزنم به دیوار! چون چیزی که نیست وقتی که حرفش می‌آید یک عطش کاذب ایجاد می‌شود. بابا به این بچه رحم کن! تشنه است به او آب بده. شیوه‌های آن کریم بی‌رقیب عقرب آوردن به این جسم شکیب ✨- خیلی بد است که من این را دارم می‌خوانم ها! من نمی‌دانم، این سروده‌ها را خودش داده من شاعر نیستم! ولی این حرف خیلی بد است. آقا خدا بیا دیگر دست بردار، این عریضه بنده‌ات را شب جمعه ببین و بیا از در رحمت نگاهش کن. ✨- کریم است ولی کارش هم این است که عقرب به جانت می‌اندازد، جسم شکیب یعنی اینکه آدم کاری نمی‌تواند بکند، چکار کند؟ کجا برود؟ قرآن می‌گوید «اَيْنَ الْمَفَرَّ کَلَّا لَا وَزَرَ» فرار داریم؟ نه بابا. «وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ» در چنگال قضا و قدر خدا گیر کردید نه راه پس و نه راه پیش! ➖➖➖➖➖ سر به سر داده هوادار تو ✨- هر چه سر داشته داده به تو! سر بزنگاه مجاری تنفسی او را گرفتی. یک سر و هزار سامان؛ کلّ هزار سامان را داده به تو. سر به سر داده هوادار تو قلب بی‌جانش شده رعنای تو خفته از دربه دری در حکم تو ✨- می‌گوید که خسته شدم از این اداره، مدام من را از این اتاق حواله داد به آن اتاق، حالا حساب کن خدا چه می‌شود؟ مدام حواله می‌دهد امروز به فردا، از اینطرف می‌گوید «وَ لَا تَيْاَسُوا مِنْ رحمة اللهِ» مأیوس نشو، از آنطرف درب را می‌بندد، فقط خودت می‌دانی خدایا چه به سر این خلق بیچاره داری درمی‌آوری! ✨- باهم بخوانیم سرود بیچارگان تاریخ؛ خفته از دربه دری در حکم تو خالقی امّا به خَلقت آمده شلّاق تو ✨- هر موقعی که به تو بد می‌گذرد ها، در خلوت سرت را به دیوار بگذار و بخوان؛ «خفته از دربه دری در حکم تو» دیدی امام حسین (ابی عبدالله) چه گفت؟ گفت اگر تو من را عذاب نکنی کسی با من کاری ندارد! ✨- می‌گوید اگر داشتم خرج عزیزم می‌کردم کرونا گرفته بود، او را به یک بیمارستان خصوصی می‌بردم نمی‌مرد، می‌گوید دلم از اینجا می‌سوزد که نداشتم! می‌شنوی آ خدا؟ پس چطوری می‌گویی که «وَاللهُ هُوَ الغَنیُّ الْحَمِید» ها؟ آن یکی نسخه سرطانش ده‌ها میلیون تومان است، پس چه می‌گویی «اَلَّذِی اُنْزِلَ الدَّاء اُنْزِلَ الشِّفاء» هر که درد را داد شفا می‌دهد، اینطوری شفا می‌دهی؟ ها؟ از کجا بیاورد؟ ➖➖➖➖➖ استراحت می‌کند اعدای ما راحتی آمد به این رؤیای ما ✨- می‌گوید خوابش را ببینی، دیدی می‌گوید، می‌گوید آن مال من است ها، می‌گوید خوابش را ببینی! حالا اسماءالحسنی مال ماست، چرا؟ چون روز اول فاکتورش را به فطرت ما زدند دیگر، گفت «فَتَبَارَکَ الله اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ في اَحْسَنِ تَقْوِيم»، «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ». ای دریغا که نفَس در هوسِ یار شده دل این دربه درت، سایه ز نیزار شده ✨- هم عشقت را به دل ما انداختی، هم درهای خانه دیگران را به روی ما بستی و هم اینکه جواب نمی‌دهی! حالا ما هیچی، جواب مردمی که به ما نگاه می‌کنند و می‌گویند آه شما که دنبال خدا هستید چه چیزی گیرتان آمده؟ جواب اینها را چه می‌دهی؟ سر همین حرف‌ها بود که یونس ابن متی از مسئولیت دررفت، فرار کرد، یعنی شکم نهنگ را به مأموریت و مسئولیت ترجیح داد. ➖➖➖➖➖ می‌خوام برم به یک جا ✨- بلند شوید باهم، بلند شوید جمع کنیم شاید من آدرس را پیدا کردم! می‌خوام برم به یک جا صفا کنم در آن جا ✨- آدرس بده! تو آدرس اینجا را دادی، ما آمدیم، چرا ما را بیرون می‌کنی؟ ✨- این آدرس شب جمعهٔ فقراست؛ می‌خوام برم به یک جا صفا کنم در آن جا شراب نابم بده طهور جانم بده شام ما خورده جگر بود بدان! این حیاتم، همه در زهر هلاهِل، تو بدان ✨- تو که می‌دانی من به درب می‌گویم که دیوار بشنود! دیدگانم همه روشن ز مواعیدت شد ناگهانم چو بیامد، شرری سرخ به اندامم شد ✨- یاد سرخی بدن ابی‌عبدالله می‌افتم که از نوک سر تا نوک پا به خون بدنش نقاشی شده بود! خدانگهدار