Перейти в канал

مطرود آگاه

740
. حکایت بارانی بی امان است این گونه که من دوستت می دارم. شوریده وار و پریشان باریدن بر خزه ها و خیزاب ها به بیراهه و راه ها تاختن بی تاب، بی قرار دریایی جستن و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن و تو را به یاد آوردن چون خونی در دل که همواره فراموش می شود. حکایت بارانی بی قرار است این گونه که من دوستت می دارم. شمس لنگرودی