Перейти в канал

مطرود آگاه

824
دلتنگ توام جانا هردم که روم جایی با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی رفتم که سفر شاید درمان دلم گـردد رفتن نبُود چاره وقتی که تو اینجایی از کوی تو رفتم من تا دل بشود آرام بیهوده سفر کردم وقتی که تو ماوایی با یک غزل ساده از عشق تو میگویم آخر چه شود حاصل جز غصه و رسوایی در حسرت دیدارت بیخوابم و بیدارم یاد دل من هستی؟ ای مظهر زیبایی تلخست همه ی عمرم از شدت دلتنگی یا سوی تو باز آیم؛ یا اینکه تو میآیی! مولانا