Перейти в чат

ガ━━Σچت آزادガ━━Σ

1003
🌟🌟#ضرب_المثل_ها_ی_عربی_و_معادل_فارسی_آنها_۱ 🔸آتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها. معادل: هر کاری را بايد از راهش وارد شد. 🔸الإحْسانُ عَبيدُ الْإنسانِ: معادل: سگ گيرنده چون دندان کند باز تو حالی استخوانی پيشش انداز 🔸إحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضاعُوا الثَّمَرَةَ. معادل: تبر را گم کرده، پی سوزن می گردد. شتر را گم کرده پی افسارش می گردد. 🔸أحَرُّ مِنَ الْجَمْر. معادل: کاسهﻯ داغ تر از آش.دايهﻯ مهربانتر از مادر. کاتوليک تر از پاپ. 🔸آخِ الْأَکفاءَ وَ داهِنِ الْأَعْداءَ. معادل: آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا «حافظ» 🔸إخْتَلَطَ الْحابِلُ بِالنَّابِلِ. معادل: شير تو شير شد. خر تو خر شد. دوغ و دوشاب قاطی شد. 🔸إخْتَلَطَ الْخاثِرُ بِالزُّبادِ. معادل: شير تو شير شد. خر تو خر شد. دوغ و دوشاب قاطی شد. 🔸أخُوکَ مَنْ واساکَ بِنَشَبٍ لا مَنْ واساکَ بِنَسَبٍ. معادل: دوست آن است که گيرد دست دوست در پريشانحالی و درماندگی. 🔸أدَبُ الْمَرْءِ خَيرٌ مِنْ ذَهَبِهِ. معادل: ادب سرمايهﻯ مرد است. 🔸إذا أَرادَ اللهُ هَلاکَ نَمْلَةٍ أَنْبَتَ لَها جَناحَيْنِ. معادل: اجلش رسيد.اجل دور سرش می چرخد. 🔸إذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ. معادل: کم گوی و گزيده چون دُرّ تا ز اندک تو جهان شود پُر «سعدی» 🔸إذا ذَکَرْتَ الذِّئبَ فَأَعِدَّ لَهُ الْعَصا. معادل: چو نام سگ بری، چوبی به دست ار. اسم سگ را بيار و چوب دست گير. 🔸إذا زَلَّ الْعالِمُ زَلَّ بِزَلَّتِهِ عالَمٌ. ترجمه: هرگاه دانشمندی بلغزد (اشتباه کند)با لغزشش جهانی دچار لغزش می شود. معادل: هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک 🔸إذا صاحَتِ الدَّجاجَةُ صِياحَ الدِّيکِ فَلْتُذْبَحْ. ترجمه: هرگاه مرغی صدای خروسی را در آورد، بايستی سرش را بريد. معادل: چه خيری برآيد از آن خاندان که بانگ خروس آيد از ماکيان؟ 🔸إذا کُنْتَ فی قَومٍ فَاحْلِبْ فی إِنائِهِمْ. ترجمه: اگر در ميان مردمی زندگی کردی، با ظرف ايشان شير بدوش. معادل: چون سر و کار تو با کودک فُتاد پس زبان کودکی بايد گُشاد «مولوی» 🔸إنْ کُنْتَ کَذُوباً فَکُنْ ذَکُوراً. معادل: دروغگو کم حافظه است. 🔸إذا کانَ رَبُّ الْبَيتِ بِالدُّفِ ناقِراً فَشِيمَةُ أَهْلِ الْبَيتِ کُلِّهِم الرَّقْصُ معادل: چو کفر از کعبه برخيزد، کجا ماند مسلمانی! 🔸أرادَ أَنْ يَأْکُلَ بِيَدَيْنِ. ترجمه: می خواست با دو دست بخورد. معادل: با يک دست دو هندوانه نمی توان برداشت. 🔸إرْحَمْ مَنْ دُونَکَ يَرْحَمْکَ مَنْ فَوقَکَ. معادل: دست بالای دست بسيار است. 🔸أرَی أَلْفَ بانٍ لا يَقُومُ بِهادِمٍ فَکَيْفَ بِبانٍ خَلْفَهُ أَلْفُ هادِمٍ ترجمه: هزار سازنده در برابر يک ويرانگر دوام نمی آورند، يک سازنده در برابر هزار ويرانگر چطور؟! معادل: قوز بالا قوز. 🔸أسْمَعُ صَوتاً وَ أَرَی فَوْتاً. معادل: عالم بی عمل به چه ماند؟ به زنبور بی عسل. 🔸إشتَهَينا الدَّجاجَةَ فَأَکَلناها بِرِيشِها.[2] ترجمه: هوس مرغ کرديم، سپس مرغ را با پرش خورديم. معادل: از هول حليم درون ديگ می افتد. 🔸أطْلُبُوا الْعلمَ مِنَ الْمَهْدِ إلی اللَّحْدِ. معادل: چنين گفت پيغمبر راستگوی ز گهواره تا گور دانش بجوی 🔸إطْعَمِ الْفَمَّ تَسْتَحِ الْعَينُ. ترجمه: دهان را سير کن، چشم شرمسار می شود. معادل: نان بده، فرمان بده. 🔸أعطِ خُبزَکَ لِلخَبَّازِ وَ لَو أَکَلَ نِصفَهُ. ترجمه: نانت را برای پختن به نانوا بده، اگرچه نيمی از آن را بخورد. معادل: کار را به کاردان بسپار. 🔸أعْقِلْ وَ تَوَکَّلْ. معادل: گفت پيغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش، هرچه خواهی کن «مولوی» ادامه دارد ... .