990
◀️تحلیل
🔸چگونه "رویکرد امام زمانی" احمدینژاد، خشم روحانیت و وابستگان حاکمیت را برانگیخت؟!
▪️علی رضایی موسوی
نگارنده معتقد است که یکی از مهمترین دلایل دشمنی روحانیت و وابستگان حاکمیت از جمله حزب موتلفه و اصولگرایان با محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی و برچسبزنی با اتهام "جریان انحرافی" را باید در تاکید محمود احمدینژاد بر مفهوم حاکمیت امام زمان و برجستهسازی نقش امام موعود در تحولات ملی و فراملی جستجو کرد.
در همین چارچوب روحانیت و عواملش معتقدند که منظور از "رویکرد امام زمانی" احمدینژاد، اعتراض نسبت به وضع موجود و انتظار برای تغییر آن است. برخلاف دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا که در تمام ۴ دهه اخیر، مدعی مطلوب یا قابل تحمل بودن وضع موجود هستند، احمدینژاد با وعده ظهور اعلام میداشت که وضع موجود عادلانه نیست و باید برای برقراری عدالت قیام کرد. دولت او برخلاف دولتهای قبلی، دولت قیام برای عدالت بود و در حالی که هدف دولتهای قبلی دعوت به آرامش و خروج از وضع انقلابی و بیرون آمدن از دوران انقلاب بود، هدف احمدینژاد بازگشت به انقلاب بود و از این نظر روحانیت و وابستگان حاکمیت معتقد بودند که روش احمدینژاد با تمام جناحهای حاکم و حتی ولیفقیه در تعارض قرار دارد؛ روحانیت و وابستگان حاکمیت معتقدند وقتی احمدینژاد یارانهها را پول امام زمان مینامید، در واقع میخواست بخشی از منابع کشور را از کنترل روحانیون و وابستگان حاکمیت خارج کند.
روحانیت و وابستگانش معتقدند زمانی که احمدینژاد میگفت امام زمان در حال اداره کشور است، در واقع خود را به مرجعی بالاتر از ولیفقیه مربوط میکرد.
از نظر روحانیت و وابستگانش مهم نیست که احمدینژاد خود به مفهوم امام زمان و ظهور چقدر باور دارد؛ آن چه از نظر روحانیت اهمیت دارد این است که احمدینژاد گفتمان دیگری را به موازات ولایت فقیه مطرح میکند، که اگرچه در دورهای از دولتش با آن در تعارض نبود، ولی در بلند مدت، تقابل قطعی است.
روحانیت و عواملش، رویکرد امام زمانی احمدینژاد را در ابتدا جدی نگرفتند و متوجه این تفاوت نبودند؛ به طوری که مصباح یزدی دولت احمدینژاد را به تاسی از امام خمینی درباره دولت بازرگان، دولت امام زمان نامید. اما در هر دو مورد، چه در مورد بازرگان و چه در مورد احمدینژاد، که تنها روسای دولت دانشگاهی و غیر حوزوی طی ۴۰ سال اخیر بودند، روحانیت و وابستگان حاکمیت، خود به مخالفت و حتی خلع ید دولت منسوب به امام زمان همت گماردند و در همین چارچوب بازرگان به لیبرالیسم و آمریکایی بودن و بعدها مشایی و احمدینژاد به انحراف و تشابه با گروه فرقان و جن گیری و رمالی متهم شدند.
نگرانی روحانیت از میانه دولت دهم از آنجا ظهور کرد که معتقد بودند قرائت احمدینژاد از ظهور با قرائت روحانیت و عوامل حاکمیت متفاوت است. در قرائت غالب روحانیت حاکم، زمان ظهور موعود نامشخص است. و تعیین زمان برای ظهور کذب است و در طول این زمان نامشخص طبقه روحانیت و یا ولایت فقیه این خلاء زمانی را پر میکنند. در واقع وظیفه هدایتگری دینی تا زمانی نامشخص بر عهده اینهاست. اینها خلفاء امام مهدی موعود، مفسران دین و واسطهی مردم با دین حق هستند.
نکرانی روحانیت نسبت به رویکرد امام زمانی احمدینژاد از همین نقطه ظهور کرد که او معتقد بود امام زمان در همین نزدیکی است و ظهور او علی القاعده زمان زیادی نخواهد برد. علائم موجود آستانه ظهور را اثبات کردهاند تا آن جا که نیروهای اطلاعاتی استکبار نیز از آن آگاهند و مترصد این ظهور و دستگیری امام زمان هستند.
از منظر روحانیت و وابستگان حاکمیت، چنین درکی در باب امام زمان، درکی "برانداز" و "رادیکال" است.
منشاء رویکرد امام زمانی احمدینژاد در هزاره گرایی و در "انتظار یک نجات قریب الوقوع این جهانی" بود. بر این اساس، جوامع بشری در انتهای مسیر تاکنونی خود قرار دارند و باید منتظر واقعهای قریب الوقوع بود. معتقدین به این درک خود را برای قرار گرفتن در زیر پرچم امام زمان آماده میکنند و برای آن تدارک میبینند.
روحانیت و وابستگان حاکمیت نگران بودند که در رویکرد امام زمانی احمدینژاد، ولیفقیه حداکثر نقش یک متولی و مباشر موقتی را پیدا خواهد کرد. بر این اساس جایگاه پایینتری برای روحانیت و ولیفقیه باقی مانده و نقش آنها در برابر امام زمان کم رنگتر میشود.
در پایان باید اذعان نمود که نگرانیهای صنفی و طبقاتی روحانیت در برابر رویکرد امام زمانی احمدینژاد خیلی هم بیراه نیست؛ روحانیت بر اساس غریزه طبقاتی و تجربه تاریخی خود به درستی دریافت که با تثبیت و ترویج رویکرد امام زمانی احمدینژاد جایی برای انحصارگرایی روحانیت در عرصه عمومی باقی نخواهد ماند و از همین رو، روحانیت و وابستگان حاکمیت طی ۷ سال اخیر با تمام تو