Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

280
از اندرونی دیگرانِ بی‌خبر به دنبال تو می‌گشتم که در خودت پیدا نشد اگر از حوالی ما گذر کردی خطی، خبری لااقل ، بی انصاف! شب از ماه می‌گریزد ابر از باران تو از من و به شمار ماندگانِ در گور اضافه می‌شود! تو که نمی‌دانی اما می‌گویم گوش‌هایت را هرچند در هزارتوی ناکجا پنهان کرده‌ای ولی می‌گویم حرف‌هایم رسوب کرده یک گوشه روی هم و حال آجر به آجرش را کنار گذاشته‌ام پله‌ای بسازم به آن طرف دیوار و از روزنِ آشفتگانِ گیرکرده در گلویِ زندگی به تماشای تو از دورها بنشینم. حال ما را هم اگر بپرسی نه کسی آمد نه کسی رفت. الهه برزگر @sabadeavaz