Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

357
یاد باد آن روزگارِ کودکی تلویزیون همیشه برفکی خانه‌ی مادربزرگ هر جمعه‌شب یادباد آن شور، آن غوغا و تب یاد بِل،نِل، هاچ با ای کیو سان خاله ریزه،هایدی و باخانمان جودی و ان شرلی و پینوکیو یاد اوشین و غمش در توکیو نیلز و لک لک ها،بنر،مهاجران یاد چای آتشی در جانمان یاد زاغی که پنیر از دست داد ریزعلی در کوه دل داده به باد خاله کوکب با غذاهای لذیذ یادِ" آب بابا" و کبریِ عزیز تیله بازی،دست در دستان هم خفتنی آرام ، بر دامان هم کاش میشد عشق را اجبار کرد لحظه‌های ناب را تکرار کرد #الهه_برزگر @sabadeavaz