Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

243
قصد این بود که رسوای جهانم سازی و از عطر تو شود حال مرا بهتر از این یا که عشقت دو قدم آن طرف کلبه‌ی ما را بدرد ولی افسوس نبود، جز خیالی، افسوس! حال، در کوچه‌ی ما بوی بد دربه‌دری می‌آید بادها دست نوازش به رخ بید خیابان نکشند بلبلان رفته‌ و ساکت شده این بوم کهن. آدمی از سر بی‌عاطفگی یا که گاه از سر درد پای بر صورت احساس چنان می‌کوبد؛ و مرا حسرت بی‌قصه شدن خون به جگر خواهد کرد. الهه برزگر @sabadeavaz