204
پسرک همسایه قرار بود یک امروز را پیش من باشد. پدر و مادرش دیر از سر کار برمیگشتند و دلشان شور میزد که او را تنها در خانه رها کنند. پسربچهی پر شوری بود و از دیوار راست هم بالا میرفت . نزدیک بود سرسام بگیرم که فکری به سرم زد. به او پیشنهاد کردم به جای ورجه وورجه کردن که باعث خستگیاش میشود بنشیند نقاشی بکشد. برخلاف تصورم قبول کرد. با خوشحالی مداد و کاغذ جلویش گذاشتم و نشستم تا از سکوت خانه لذت ببرم که پس از دقایقی خیره شدن به ورق پرسید:« عمو شیطون چه شکلیه؟»
به نظر سوال سادهای میآمد اما همینکه خواستم در جواب چیزی بگویم دیدم ذهنم پر از خالیست. من هم دقایقی در فکر فرو رفتم.شیطان شبیه خیلی چیزها میتوانست باشد :« شیطون شکل کسیه که از مسخره کردن دیگران هبچ ابایی نداره. شیطون اون کسیه که وقتی دوستیش با طرف تموم شد میره همهچی رو تو بوقوکرنا میکنه. شیطون شکل اون آدمیه که شهادت دروغ میده. شیطون شکل کسیه که یکی رو به خودش وابسته میکنه و بعد جا میزنه. شیطون شبیه تموم اون آدماییه که به موقع باید میبودن اما ترکمون کردن.»
و به نظرم این کاملترین جوابی بود که میتوانستم به او بدهم. بعد، پسرک سکوت کرد و مداد سیاه را برداشت.
الهه برزگر
@sabadeavaz