Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

163
من رفته بودم جنگ تا زندگی باشه تا دخترم تو باد موهاش دریا شه من رفته بودم جنگ تا جای نارنجک تو سینه‌ی مردم، امّید پیدا شه رو خاک می‌افتاد دست‌ و دل و پامون تا از پس این خون، آرامش احیا شه مرگ جوونی رو تو خاک و خون دیدی؟ ما رفته بودیم جنگ، ایران معنا شه قرارمون این بود دشمن بره بیرون تا حق آرامش، تسکین دردا شه ما رفته بودیم جنگ، تا زندگی تو ترس برای این مردم، خیال و رویا شه هر هشت سال هرروز هر لحظه خون دادیم تا توی این کشور، آزادی بر پا شه جواب ما این نیست، ما سهم این خاکیم ما رفته بودیم جنگ، تا دیده بینا شه! الهه برزگر