182
خدایا خواهشی دارم
اگر شد لحظهای از عرش خود پایین بیا لطفا
کنارم ساعتی بنشین
ببین از غم پریشانم
نمیدانم چه دردی در دلم دارم
فقط درمان میخواهم
خداوندا اگر جای بشر بودی
در این خاک پر از رنج و غم و غصه چه میکردی؟
اگر آوار تنهایی به روی شانههایت مینشست آنوقت
تو میفهمیدی آن لحظه گرفتار کدام دردی؟
خداوندا من از خاکم ولی دلپاک دلپاکم
به جرم آدمی بودن سزاوار مجازاتم؟
خداوندا تو خود نوری
برای خلق من دلشاد و مسروری
ولی اینجا در این منظومهی خاکی
بشر لولیده در جنگ و غم و خون است باور کن
خداوندا اگر جای بشر بودی چه میکردی؟
خدایا یک سوال سختتر دارم
اگر در منزل خود این چنین بودی چه میکردی؟
اگر نان طعمی از خون داشت
اگر پایان یک عشق اهورایی سزایی مثل مجنون داشت
اگر که خونبهای لحظهای آرامشت جان بود
اگر هر شب دلت در بغض مهمان بود
اگر شادی مثال آرزوهای محالت بود
اگر فریاد در قعر سکوتی سرد حالت بود
خداوندا چه میکردی؟
دلم یک راه میخواهد
دلم دوری از این بنبست
از این بیراه میخواهد
خداوندا منم من،
آدم رنجور و غمگینت!
الهه برزگر
@sabadeavaz