Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

176
همه گویند ای یاغی تفنگت را زمین بگذار اما من چنین می‌گویم : ای همسایه‌ی دیرین، دمی بنشین کنارم در خیابان‌ها قدم در راه دل‌داران بنه لطفاً دمی را با من از پرچین آزادی بپر آن‌وقت می‌بینی چه می‌خواهم من از دنیا فقط یه جرعه لبخند و دو سه تا نان تازه از برای بچه‌‌ی زیبا تفنگت را زمین بگذار ای همسایه‌ی خسته که می‌دانم دلت یک عمر خوشبختی طلب دارد منم از نسلت هستم، آدمیزادی که تنها آرزویش صبح آرام است باور کن. من و تو هر دو از خاک رسی هستیم که یک کودک لب جوی از لبانش آب می‌نوشد من و تو علت این حادثه، سیرابی یک طفل زیباییم باور کن جدا از من نمان لطفاً عزیز هموطن ای دوست ای همسایه‌ی دیرین تفنگت را زمین بگذار آن آلوده‌ به نیرنگ، آن دیو هزاران‌سر که دائم تشنه‌ی خون من و تو بوده و اینک تو را هم با خودش در قعر این خونبار می‌راند. تفنگت را زمین بگذار . الهه برزگر @sabadeavaz