Перейти в канал

✨یک سبد شاعرانه✨

168
اب چشمه که درخت از قِبَلِش جون می‌گرفت ماهی پشتک می‌زد و توی رگاش خون می‌گرفت سر ظهر قناریا تشنگیشون دریا می‌شد تو ده بالایی رقص و کل‌زنی بر پا می‌شد حالا امروز بلای جون شده ، آسیب می‌زنه دلش از زهر پره ، عینهو این بخت منه تو که صاف و ساده بودی، چی شدی؟ واسه زندگی بهم قول داده بودی، چی شدی؟ تو که آتیش من‌و خاموش می‌کردی چی شدی؟ چی شدی که توی قصه حالا تو نقش بدی؟ نکنه تلخی تو تقصیر بیتابی باشه! نکنه تقصیر ابرای سیاه و غول بی خوابی باشه! نکنه دوری ازم حالت‌و بهتر بکنه؟ نکنه نبودنم چشمای بی آبت‌و باز تر بکنه؟ حالا چندساله که این غم توی ده عادی شده یه سکوت جیغ‌جیغو جانشین شادی شده همه از خشکیِ چشمه دلشون گیره ولی هنوزم دورریز تلخیاشون هر جا می‌شینه! الهه برزگر @sabadeavaz